دوره‌های صوتی آموزشی مدیریت و توسعه فردی متمم (کلیک کنید)

در پاسخ به یک کامنت: علی خلیلی کیست…

کتاب مذاکره من به «علی خلیلی» تقدیم شده است. علی خلیلی، یک نام عام است. شاید شما «علی خلیلی» بوتان را بشناسید، شاید «علی خلیلی» را در صنعت خودرو. اما «علی خلیلی» که من میشناسم، کسی است که سالها در صنعت ریلی فعالیت کرده است.

تصمیم گرفتم به بهانه پاسخ به یک کامنت، که در مورد «علی خلیلی» پرسیده بود، موضوع مهمی به نام «Mentoring» را مطرح کنم. من زمانی «علی خلیلی» را دیدم، که بیست سال داشتم. تجربه محیط رسمی کسب و کار را نداشتم و از کسب و کار خیابانی و کارگاهی وارد فضای رسمی سازمانی شدم.

حوصله اش در تربیت و آموزش و ریسک کردن روی کارکنان، ستودنی بود. یادم نمیرود که مرا برای نخستین بار با گروهی از مدیران ارشد به اتریش می فرستاد و برای من که فرق «مک دونالد» و «آش رشته» را نمیدانستم، منوی مک دونالد را مورد به مورد توضیح میداد که مثلاً Fishmac گزینه مناسب برای آدمهای مذهبی است و bigmac را تو پیشنهاد نکن مگر آنکه کسی بخواهد و …

به همین دقت برای من کروکی فرودگاه بین المللی را توضیح داد – که هیچوقت پایم به آنجا نرسیده بود – و با دقتی باور ناپذیر، قبل از جلسات مذاکره، کلیه آداب مذاکره را یکی یکی به من آموخت.

یادم نمیرود وقتی را که به من گفت: «مهمتر از اینکه بدانی مشتری چه محصولی میخواهد، این است که بدانی مشتری چند فرزند دارد. بدانی نام آنها چیست. بدانی دغدغه مشتری چیست؟ کنکور پسرش یا نامزدی دخترش. مشتری یک انسان است و با او نباید مانند یک باکس در چارت سازمانی رفتار کنی». این توصیه بر خلاف توصیه کتب رایج مذاکره که همه ریشه در غرب دارند، حرفی بود مناسب حال مذاکره کننده ای که قرار است در خاورمیانه به مذاکره بپردازد.

به حمایت او، خیلی زود درگیر مذاکره های تجاری بزرگ و جدی شدم و به آموزش او توانستم دوستان خوبی در صنایع و حوزه های مختلف بیابم. آنچه در کتابها و کلاسهای مذاکره گفته ام، گوشه ای از چیزی است که از او آموخته ام. چه تحمل و حوصله ای داشت وقتی در جلسات، ساکت مینشست و بازیهای درست و نادرست کارآموزش را میدید تا من فرصت آزمون و خطا داشته باشم.

خلیلی برای من نمونه یک Mentor بوده است. مفهومی که در کشور ما هنوز آنگونه که باید و شاید رواج نیافته است. امروزه اینجا کشور «معلمان» است نه «مرشدان». معلم، کسی است که کتاب و اسلاید به دست، راه می افتد و داستانی را برای دانشجویان تعریف و تکرار میکند. اما «راهنما و Mentor» کسی است که اجازه میدهد در کنارش بایستی، سرعتش را کند میکند تا بتوانی گام به گام همراه او برداری و برایت از آسانی و دشواریهای راه می گوید.

Mentor بودن سختی خود را نیز دارد. اگر با تمام وجود برای تربیت دیگران تلاش کنی، دیر یا زود زمانی میرسد که زیردست تو، به قد و قواره ای میرسد که دیگر، نمیتواند زیردست تو باشد. چنین بود که بعد از ده سال، سازمان مردی که من را بزرگ کرده بود، چنان نبود که بتواند تأمین هزینه های این جوجه دانشجوی ده سال قبل که در آن زمان مدیرعامل شرکت شده بود را تحمل کند. همچنین حجم کارها هم کمتر از ظرفیت بالقوه من شده بود. چنین بود که من وارد حوزه های کسب و کار شخصی شدم و عملاً مجموعه ای که من را روز به روز و شب به شب، بزرگ کرده بود ترک کردم.

مهم نیست من چه انتقادهایی از سبک مدیریت «علی خلیلی» به عنوان یک مدیر داشتم، اما میدانم که او، مفهوم و شخصیت یک «Mentor» را چنان ظریف و دقیق به من آموخت که احساس میکنم کمتر کسی در دنیا تجربه اش را داشته باشد. هنوز برای من، لحظات بودن کنار او، لذتبخش است.

در آینده راجع به Mentoring بیشتر مینویسم.

آموزش مدیریت کسب و کار (MBA) دوره های توسعه فردی ۶۰ نکته در مذاکره (صوتی) برندسازی شخصی (صوتی) تفکر سیستمی (صوتی) آشنایی با پیتر دراکر (صوتی) مدیریت توجه (صوتی) حرفه‌ای‌گری در کار (صوتی) کتاب های مدیریت راهنمای کتابخوانی (صوتی) آداب معاشرت (صوتی) کتاب های روانشناسی کتاب های مدیریت  


65 نظر بر روی پست “در پاسخ به یک کامنت: علی خلیلی کیست…

  • اُمید آزاد گفت:

    ۱- برخلاف متمم ، وجود تاریخ درکنار کامنت ها و مطالب در این وبلاگ چقدر میتونه تو شناخت و درک روند تغییر نگرش ها ، اهداف ، دغدغه ها و نهایتاً رویکردها تأثیر داشته باشه… ( به همان اندازه که در متمم میتونه تأثیر نداشته باشه یا تأثیر منفی بذاره)
    ۲- حدود شش سال از این بحث میگذره و در این ۶ سال محمدرضا خان بجای اینکه بیشتر در مورد Mentoring صحبت کنه بجاش بیشتر در مورد شاگردی کردن صحبت کرده و با اینکار شاید مدل ذهنی خودش در مورد یک Mentee رو بیشتر توضیح داده که ما به مفهوم کاملتری از Mentoring برسیم…
    ۳-فکر میکنم بحث عدم پیگیری NGO انجمن مذاکره کنندگان و بحث ۴۰۰ ساعت پکیج مذاکره ( که در جاهای مختلف ایشون درمورد انجام نشدنش صحبت کردن) دلیلی بر اشتباه بودنشون نیست، بلکه شاید اولویت ها تغییر کرده یا بستر آماده نیست…
    ۴- یه چیز شاید خنده دار (برای بقیه نه خودم) اینه که بعد این ۲ سالی که روزنوشته میام و محمدرضاخان رو میشناسم ، برام مهمه که از کی تعریف میکنه؟ به عبارت دیگه یکی از راههایی که ذهنیت خودم رو در خصوص ایشون Adjust میکنم اینطوریه…

  • فریده گفت:

    سلام. من یک سوال جدی دارم. خودم به شخصه منتور نیستم و نیاز به منتور دارم هنوز. اما فرض کنید من در سازمانی باشم که میخوایم برای سازمان های دیگه منتور باشیم. میدونم که این کار با برون سپاری شکل میگیره چون فرد خاصی برای منتور در این سازمان وجود نداره. حالا سوال اولم اینه چطور میشه منتورها رو پیدا کرد؟ و سوال دوم اینکه چطور میشه به سازمان ها فهموند که به منتور نیاز دارن؟

  • سیمین-الف گفت:

    سلام بهار جون
    احتمالا در تو پتانسیل های خوب و قوی زیادی هست که هنوز یا به کارشون نگرفتی یا نشناختیشون، قطعا هم با تلاش بهشون دست می یابی. جایی که توی اون صداقت نداره رو رها کن و دیگه بهش فکر نکن و راه درست وشفاف و روشن رو از خدایت بخواه. طی تجربه دریافته ام، وقتی از یه چیزایی که فک می کنم به دست آوردنش برام عالیه، پس از گذشت زمان و به دست نیاوردنشون، دیده ام که چیزای بهتری برام بوجود اومده و حالا هم راضی ام و هم آرامش خاطر بیش تری دارم. (البته تلاش و پایداری در راه هدف مشخص، تو رو بهتر به جایی که می خوای سوق می ده).
    خوشحالم برای شما و خودم که اینجا هم، یاری ات می کنن و هم، با تو صادقند.

    • بهار گفت:

      سلام دوست عزیزم سیمین جان
      خدا رو به خاطر دوستان مهربانی چون تو شکر میکنم .
      البته خاصیت این خونه و صاحب خونه اس.
      من فوق العاده پرتلاش هستم و با خودم عهد کردم که باید حق خودم رو از این زندگی بگیرم . البته با صداقت .
      یاد گرفتم که تا آخرین لحظه تلاشمو بکنم اما به چیزی اصرار نکنم شاید به صلاح من نباشه و حکمت خدا چیز دیگه ای باشه. خدا میفرماید : ( عسی تحبو شی و هو شر لکم )
      موفق باشی

  • بهار گفت:

    خوش به حالت محمد رضا
    من روزی به عنوان کسی که یه کوچولو در مورد این چیزها اطلاعاتی داشتم به یک سازمان مراجعه کردم و ذوق و اشتیاقم برای بودن در آن سازمان مثال زدنی بود حتی حاضر بودم اونجا بدون مزد کار کنم که فقط اونجا باشم و کم کم یاد بگیرم.
    هیچ کس دست منو نگرفت همه من رو پس زدن و من هنوز در حسرت بودن در آنجا هستم .
    یادمه بهشون گفتم من صادقانه اومدم جلو .گفتند صداقت اینجا جایگاهی نداره و راهو اشتباه اومدی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

  • اکبری گفت:

    واقغا خوش به حال تون . این م یه تخصص دیگه .من همچین کسی رو نداشتم و ندارم…….شرایط جوری ه که خودم به سمت mentor شدن سوق داده شدم…. میشه همچین چیزی به تظزت محمدرضا ؟

  • دیدگاهتان را بنویسید (مختص دوستان متممی با بیش از ۱۵۰ امتیاز)


    لینک دریافت کد فعال

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    yeni bahis siteleri 2022 bahis siteleri betebet
    What Does Booter & Stresser Mean What is an IP booter and stresser