دوره‌های صوتی آموزشی مدیریت و توسعه فردی متمم (کلیک کنید)

درباره زمان: من ساعت شنی را دوست دارم

روی مبل نشسته بودم و فارغ از زمین و زمان، به دیوار روبرو نگاه میکردم. این روشی است که معمولاً اوقات فراغتم را میگذارنم. گاه سه یا چهار ساعت طول می کشد. کتابهای زیادی در این سکوتها متولد شده اند، نوشته های پراکنده ای نیز، کلاس ها و دوره ها و شرکتها و سازمانهایی نیز!

اما این بار، اتفاق متفاوتی افتاد. ساعت روی دیوار توجهم را جلب کرد. تیک تاکی که برای اولین بار طی چند سال گذشته، میشنیدم و چه وحشتناک بود. پیام مشخصی داشت: چشمت را باز نگهداری یا ببندی، به ساعت رو کنی یا پشت آن بایستی، زمان از حرکت نمی ایستد. صدای تیک تاک ساعت هر لحظه بلندتر میشد. طوری که هیچ صدای دیگری به گوش نمیرسید. بر خلاف تمام این سالها، که صدای این تیک تاک در هیاهوی صدای شهر، گم شده بود.

چه سخت است زندگی. چه سخت است تصمیم گرفتن. چه سخت است خوابیدن. چه سخت است نخوابیدن! وقتی که تیک تاک ساعت در گوشت میپیچد و بیرون نمیرود. صدای تلخی است اما پیامش حقیقت دارد. زمان میگذرد. چه با من. چه بی من.

چه ایده بدی بوده گرد ساختن ساعت. احساس میکنی همیشه فرصت تکرار است:

قرار بوده ۸ صبح بیدار شوی و میبینی شده ۸ و ربع. میگویی: اشکال ندارد تا ۹ میخوابم بعد بیدار میشوم!

قرار بوده امشب ساعت ۹ یک ساعتی را صرف مطالعه کتاب کنی، می بینی کتاب نخوانده ۱۰ شده. میگویی: اشکال ندارد. فردا شب  ساعت ۹ میخوانم.

ساعت دروغ میگوید. دروغ. زمان بر گرد یک دایره نمی چرخد! زمان بر روی خطی مستقیم میدود. و هیچگاه، هیچگاه، هیچگاه باز نمیگردد.

ایده ساختن ساعت به شکل دایره، ایده جادوگری فریبکار بوده است! ساعت خوب، ساعت شنی است! هر لحظه به تو یادآوری میکند که دانه ای که افتاد دیگر باز نمیگردد. اگر روزی خانه بزرگی داشته باشم، به جای همه دکورها و مجسمه ها و ستونها، ساعت شنی بزرگی برای آن خواهم ساخت و میگویم در آن آنقدر شن بریزند که تخلیه اش به اندازه متوسط عمر یک انسان طول بکشد. تا هر لحظه که روبرویش می ایستم به یاد بیاورم که زمان «خط» است نه «دایره».

یادم باشد تابلویی زیر ساعت شنی ام نصب کنم: «خوش بین نباشید. این ساعت به ضربه سنگی میشکند…»

پی نوشت اول: راستی دقت کرده اید اکثر جاهایی که تصویر ساعتهای عقربه ای را نشان میدهند (پوسترها، تبلیغات، تابلوها) ساعت بر روی ۱۰ و ۱۰ دقیقه تنظیم شده؟ میدانید چرا؟

پی نوشت دوم: این نوشته مربوط به شهریور ۹۱ است. دیروز که یکی از دوستان دوباره آن را برایم فرستاد، یاد آن حس و حال افتادم و گفتم آن را دوباره اینجا بیاورم.

[ مطلب مرتبط: مدیریت زمان ]

[ مطلب مرتبط: نظم شخصی در پانزده دقیقه ]

توضیح دیگر: در صورتی که به متن‌ها و نوشته‌های ادبی علاقمند هستید، احتمالاً سر زدن به مجموعه مطالب پاراگراف فارسی می‌تواند برای شما مفید باشد.

موارد زیر، برخی از پاراگراف فارسی های پرطرفدار متمم هستند:

آموزش مدیریت کسب و کار (MBA) دوره های توسعه فردی ۶۰ نکته در مذاکره (صوتی) برندسازی شخصی (صوتی) تفکر سیستمی (صوتی) آشنایی با پیتر دراکر (صوتی) مدیریت توجه (صوتی) حرفه‌ای‌گری در کار (صوتی) کتاب های مدیریت راهنمای کتابخوانی (صوتی) آداب معاشرت (صوتی) کتاب های روانشناسی کتاب های مدیریت  


109 نظر بر روی پست “درباره زمان: من ساعت شنی را دوست دارم

  • مریم.س .. گفت:

    ساعت آقای درستکار بیش از سی سال است که از کار افتاده؛ در ساعت پنج و نیم بعد از ظهر تیرماه سال ۱۳۲۵. ساعت سر در کلیسا سال‌ها پیش از کار افتاده بود و ساعت اورهان را مردی با خود برده است؛ اما زمان همچنان می‌گردد و ویرانی به بار می‌آورد
    سمفونی مردگان

  • آزاده اخراج!!! گفت:

    سلام .چندروزی نبودم والان که اومدم دوباره سراغ خونه ای که دارم باهاش آرامش رو تجربه دوباره میکنم از همه شما عزیزانم قطره اشک شوقی هدیه گرفتم .ممنونم از تمام شما خوبان .دوست داشتم برای تک تک شماها جوابی بنویسم .ولی نمیخوام وقت گرانبهای شما خوبان رو بگیرم .ممنونم از هیوای عزیزم ممنونم از شهرزاد گلم که آشناترین غریبه برایم هست ممنونم از آزاده هم نامم که با رهنمودهاش که در سادگی که فکر میکنه کلیدی ترین حرفهای فروش بیمه عمر رو بهم گوشزد کرد راستی آزاده عزیزم من تخصصی بیمه عمر کار میکنم ممنونم از برادر خوب و مهربانم آقا محسن رضایی برادر محترمم من شاید از حرفهایت کمی رنجیده باشم ولی من هم خودخواهانه برخورد کردم و من هم عذر میخواهم ممنونم از خودت ونامه زیبایت بهار جان پاینده و سبز همچون نامت باشی.و ممنونم از استادی که دلش نمیخواد من اسممو عوض کنم.من متولد اسفند هستم دوست ندارم خودنمایی کنم ولی به مانند ماه تولدم برای رسیدن به هدفم صبورم .اسفند طی کردن ۳۳۵روز برای رسیدن اسمش بر سر زبانها صبوری میکنه .عزیزان دلم به احترام تک تک شماها تمام قد میایستم و از خداوند طلب سلامتی و موفقیت روز افزون دارم به خاطر بودنتون و حس آرامشی که بی دلیل و بدون چشم داشت هدیه میکنید.اگه اسم رو تغییر نمیدم بابت حسی که دارمه فکر میکنم محمدرضاخان استاد از من دلگیر هستن و دوست دارم استاد یکبار این مهمون ناخونده رو دعوت کنه و میدونم شاید این اتفاق اصلا نیوفته و استاد شاگرد اخراجی رو نبخشه. ولی من نه به خودم دروغ میگم نه به شماها .اگه شاگردی من پذیرفته شده من جواب نمیخوام که وقتشون گرفته بشه فقط یک نامه خالی هم برای این شاگرد لوس و پررو هم کافیه

  • سیمین-الف گفت:

    از بین انواع ساعتها، فقط ساعت شنی یه که به تو می تونه بگه زمان زیادی باقی نمونده و باید از اونچه که مونده به بهترین نحو استفاده کنی تا بعد حسرت زمانهایی که می تونستی باهاش باشی و سپری کنی رو نداشته باشی.
    سخته بنویسم که چیزی نمونده که شن ها تموم بشن.
    این یه واقعیت تلخه که هر کسی می تونه توی عمرش با تموم سلولای بدنش حسش کنه و شاهد دونه های آخر شن های ساعتی باشه که آرزو داشت هیچ وقت اونارو نمی دید….
    ساعت شنی کوچولو….

  • محسن رضایی گفت:

    چقدر جالب…

    اینکه : تا اخر متن فکر نمیکردم نوشته مال “زمان” گذشته باشه…

    نظرات رو خوندم….محمدرضا جواب یکیو داده بود…اصلا فکر نمیکردم حس و حالی باشه که بخواد جواب بده(حسی متناسب

    با حال خودم و همذات پنداری تو انگار کن)…باز دیدم ای بابا “نوشته ها مال “زمان ” گذشتس…آآآخ “زمان” گذشته…زمن اما

    تو بگو ،ای زمان گذشته…

    ساعت ده و ده دقیقه بهترین حالت گرفتن فرمون ماشینه به لحاظ تعادل و قدرت مانور…شاید میخواد بگه تو مسیر بودن و

    سوار ماشین زمان بودن و….و لابد بهترین حالت رو القا کنند به مخاطب.

    تصور میکنم اگر “عادت کنیم” یا میکردیم به ساعت شنی باز راهی میساختیم که بعد از تموم شدنش دوباره یا یواشکی یا

    نه،برش گردونیم تا دوباره از سر!!

    آی خوشم میاد یکی باشه ندونی حاله گذشتس آیندس…

  • سجاد گفت:

    سلام محمدرضا عزیز
    با دوتا از جمله هات خیلی خیلی موافقم ۱- ساعت دروغ میگویند ۲- زمان بر روی خطی مستقیم میدود
    ساعتها دروغ میگن وقتی هر روز و هر شب عددهای تکراری که به ما القا کنند که این لحظه ها باز هم تکرار میشن ولی این هم یه دروغ بزرگه
    ساعت ۱ برای من زمانی تموم شد که تو آغوش مادرم بودم ، الان ۲۴۵۲۸۰ ساعت عمرم رو دارم سپری میکنم و ساعت دروغگوی روی دیوار باز داره نشونم میده که امروزم مثل روزای دیگه ساعت ۸:۱۰ است

  • li@ گفت:

    قدر ۵ سال رو زن و شوهری که بعد از ۵ سال از هم جدا شدند میدانند
    قدر ۱ سال رو پشت کنکوریا خوب میدونند
    قدر ۹ ماه رو مادری که بچه مرده به دنیا میاره میدونه
    قدر ۱ ماه رو کسی که ماه رمضان رو کامل روزه بگیره میدونه
    قدر ۱ هفته رو سر دبیر مجله هفته میدونه
    قدر ۱ روز را کارگران روز مزد میدونند
    قدر ۱ ساعت رو عاشقان منتظر میدونند
    قدر ۱ دقیقه رو کسی که از مترو جا میمونه میدونه
    قدر ۱ ثانیه رو اونایی که از تصادف جان سالم به در میبرند میدونند
    و قدر «محمد رضا» را تو ميدوني، درسته خود تو! تو كه هر روز داخل نوار جستجوي گوگل مي نويسي: «شعبانعلي»

  • احسان غلامزاده گفت:

    دنیای ما دنیای نخبگان ، دنیایی که پایان جنگ جهانی را ۱۰:۱۰ اعلام میکنند، تا با نشان دادن V کلمه victory‬‏ را به ذهن مخاطب القا کنند.
    که حتی با ساعت نشان دهند، که پیروزی از آن آنها بوده است.

  • البرت گفت:

    بن ویلیس: یه خبر بد: زمان همیشه در حال پروازه! و یه خبر خوب: توی این پرواز تو خلبانی!
    بازپرداخت (Cashback) – محصول ۲۰۰۶
    دیالوگ گو: شان بیگراستف

    .

    • شهرزاد گفت:

      البرت عزيز … چقدر كامنتهات جالبه … يك جمله جالب و تاثيرگذار از فيلمها رو انتخاب ميكني و اينجا براي ما ميذاري. ممنون.
      همونطور كه قبلا هم گفته بودم اسمت منو ياد ارتش سري و البرت و … ميندازه:) و از ديالوگ هاي فيلمها هم كه مينويسي ديگه بيشتر آدم رو ميبري به عالم فيلمها و قصه ها…
      اين جمله ت هم فوق العاده زيبا بود. اينكه:
      “یه خبر بد: زمان همیشه در حال پروازه! و یه خبر خوب: توی این پرواز تو خلبانی!”

      بعلاوه اينكه اين جمله منو دوباره برد به عالم كتابي كه توي همين هفته يكساعته خوندمش:
      “پرواز شبانه” اثر “آنتوان دوسنت اگزوپري”
      وقتي اين كتاب رو ميخوندم و وقتي به پايانش رسيدم يه حس و حال و هواي عجيبي داشتم!
      ضمن اينكه خود كتاب خيلي زيبا بود و آدم رو به فكر فرو مي برد – توي مقدمه ي كتاب- كلامي از نويسنده دوست داشتني ديگري به نام “آندره ژيد” در مورد اين داستان آورده شده. كه اين قطعه اش رو خيلي دوست داشتم و ميخوام به اين بهانه براي شما دوستان خوبم اينجا بنويسمش:
      – … به عنوان سرمشق مي توانم پندي را از كتاب كنتون بر اين نامه منقول بيفزايم. “آدمي شجاعت خود را همچون عشق خود نهان مي دارد.” يا از اين هم بهتر “شجاع مردان دلاوريهاي خود را نهان مي دارند همچنان كه بزرگواران صدقه اي كه مي دهند پوشيده مي دارند. كارهاي خود را به صورت ديگري جلوه مي دهند يا برايشان بهانه ميتراشند. –
      بنظرم خيلي زيبا بود …

  • احسان م گفت:

    آقای شعبانعلی
    سلام
    این عادت در سکوت فکر کردن شما برای من جالب بود!
    راست‌اش فکر میکردم ادمهای موفق اینقدر مشغله دارند که وقتی برای سکوت و فکر کردن ندارند! (منظورم این نیست که فکر نمیکنند منظورم اینه که این تصور را نداشتم که زمان خاصی را برای فکر کردن اختصاص بدهند) و تصویری که از اوقات فراغت ادم موفق در ذهنم داشتم تنیس بازی کردن بود (البته به گلف هم فکر کردم ولی بیشتر نظرم روی تنیس بود)!
    من روی کاغذ میتونم فکر کنم ولی اگر بدون کاغذ ذهن‌ام را ازاد بگذارم به دهها موضوع میره ولی آخرش هم ممکنه به نتیجه خاصی نرسه

    به نظر شما چطور میشه درست و با بازدهی بالا فکر کرد؟

  • علیرضا داداشی گفت:

    سلام.
    اینکه فرمودید زمان دایره ای نیست خطی است، نکته ی مهم و نگران کننده ای بود که نه خودم به آن دقت کرده بودنم نه از کسی شنیده بودم. اما راستش نگران خط و دایره نیستم ، تمام نگرانی من آن ضربه سنگی است که آن را می شکند.امیدوارم بتوانم برآن غلبه کنم.یا حداقل وقتی شکست بتوانم لبخند رضایت بزنم.
    ساعات زندگیت طولانی باد استاد عزیز.

    • البرت گفت:

      سلام اقای داداشی دفعه قبل که مرخصی اومدم پیامی گذاشتی برای من که خواندم ضمن سپاسگذاری از شما باید بگم انچه که نوشته بودید رو درک میکنم
      ولی بین ادامه تحصیل واقعا مردد هستم چون که درس خواندن فقط اطلاعات را زیاد میکنه ولی عملا در ایران کار تخصصی به معنای واقعی وجود نداره که هزینه کردن دوسال برای ارشد ارزشمند باشه
      با نهات احترام به همه دوستان اینجا باید بگم من واقعا از بودن در این سرزمین نا امید شدم و امیدی به بهبود اوضاع حداقل برای چند سال اینده ندارم
      راهی که انتخاب کردم اینه که توی یک گروه از افراد باشم که مسیری که داریم در یک راستا باشه و همونجا برای پیشرفت تلاش کنم و از باقی جاها چشم بپوشم
      محمد رضا استاد عزیز هر وقت کم میارم یاد حرفت که گفتی ببینید سختی ها چه میوه ای برایتان داره با قوت قلب بیشتری کارم رو ادامه میدم

      • علیرضا داداشی گفت:

        سلام. خوش آمدی.
        آلبرت عزیز اگر هم نوشته باشم “ادامه تحصیل” منظورم به عنوان تنهاگزینه نبوده. گزینه ی انتخابی من بود. پیشنهادم این بود که در این مدت سربازی ببینی چه اهدافی برایت مهم اند تا برایشان برنامه ریزی بهتری بکنی. ضمنا به نظرم ادامه تحصیل همیشه هم بد نیست، البته”همه چیز” نیست. من شخصا اثرگذارترین آدم های مسیر زندگیم را پس از ورود به ارشد پیداکردم.راستی زمان سربازی دیپلمه بودم.
        بعد هم نظری در مورد کشورمان: معتقدم که اگر هم بگوییم ایران بدحال ترین بیمار است باز هم حواسمان باشد کسانی که این بیمار برایشان مهم است، تا آخرین حد توانشان بر سر بالینش می نشینند و برای بهبودش تلاش می کنند. این قطعا نظر خودم بدود و فقطب برای خودم مععتبر است.
        برایت آرزوی کامروایی دارم.

        • ضیاء گفت:

          همسان مادر ِپیر که بیماری سختی وجودش رو گرفته.

          تو ازش مراقبت می کنی، اما اون هی بهت غر می زنه!!

          کار ِتو ارزشمنده، اما …

  • zoorba.booda گفت:

    “زندگي نبرد ثانيه هاست ، فقط فرماندهان با برنامه پيروزمندان اين نبردند.”
    انتخاب با ماست ، كشتن ثانيه ها يا ماندگار كردنشان
    اين جمله براي من همون معني رو ميده كه نوشته بالا براي شما تداعي ميكنه
    جمله از زوربا بوداست!

  • داریوش گفت:

    روزها گر رفت، گو رو باک نیست/ تو بمان، ای آنکه چون تو پاک نیست

  • کیان گفت:

    “با تو که حرف می زنم دیگر فراموش میکنم که کجا هستم
    فراموش میکنم که ساعت چند است
    فراموش میکنم که کدامین روز از کدامین ماه از کدامین سال است
    فراموش میکنم که در اطرافم چه میگذرد
    فراموش میکنم که از کجا آمده ام خسته و مرده تا اینجا
    فراموش میکنم که کجا باید بروم در مسیری سرد و طولانی تا کجا
    با تو که حرف میزنم فراموش نمیکنم آن ثانیه ها و لحظه ها را
    حک میشوند تک تک شان در ذهنم برای همیشه
    در حافظه ام نقاطی را ساخته ای که میدرخشند تا همیشه
    و به دست فراموشی سپرده نمیشوند به دست هیچ حادثه ای
    با تو ابدی بودن لحظه ها را تجربه میکنم
    تو باعث شدی که بفهمم تقسیم برابر و بی تفاوت زمان
    به سال و ماه و روز و ساعت و دقیقه و ثانیه
    ابتکار کسانی بوده که هیچگاه در زندگی عشق را تجربه نکرده اند.”
    محمدرضا شعبانعلی.

    • شهرزاد گفت:

      یه دونه لایک کمه برای این قطعه…. بینهایت قشنگه
      میشه بینهایت لایک بهش داد… ؟

    • zoorba.booda گفت:

      سلام كيان
      چه انتخاب خوبي داشتي براي گذاشتن اين متن
      به نظر من لحظات عاشقي تنها لحظاتي هستند كه از عمر ما به حساب نميان و نبايد شمردشون
      شايد هم بشه گفت اون لحظات لحظاتي هستند كه معني زندگي رو با خودشون دارن
      برقرار و بسامان باشي دوست من

  • شهرزاد گفت:

    سلام. مطلب زیبایی بود. ممنون. ساعت شنی از بچگی برای من هم خیلی جالب و اسرار آمیز بوده …
    چه نکته های جالبی هم توی کامنتهای دوستان بود.
    ’۱۰:۱۰ ساعت اتمام جنگ جهانی …
    خیلی خیلی برام جالب بود. به نظرم واقعا هم باید ساعت پایان اینچنین درد و رنجهایی، یک طور خاصی در تاریخ ثبت بشه…

    در کنار اینها، من توی ویکی پدیا خوندم که میگفت: معمولا توی مارکت یا آگهی های تجاری، ’۱۰:۱۰ یا ‘۱:۵۰ رو برای ساعتهای آنالوگ و نمایش زمان به کار میبرن، چون چهره ی لبخند مانندی رو به ساعت میبخشه، در حالی که این لبخند، نام سازنده، رو هم احاطه میکنه.
    و توی ساعتهای دیجیتال، از نمایش ’۱۲:۰۸ استفاده میشه، چون بیشترین بخش فعال و پیکسل های ساعت دیجیتال، در اینحالت استفاده میشه که به بیننده حس خوبی رو منتقل میکنه.

    راستی دوستان، حالا که بحث زمان شد، میخوام یه وبسایتی رو بهتون معرفی کنم که خودم هروقت به بیماریِ «اتلاف وقت»! (procrastination) دچار میشم، میرم سراغش و جالبه…
    https://www.rescuetime.com
    باید برای خودتون توی این سایت، یه اکانت ایجاد کنین.
    و به این صورته که میاد تو و فعالیتهات رو وقتی داری با کامپیوتر کار میکنی و توی اینترنت میچرخی، رو مونیتور میکنه و بهت گزارشهای مختلفی میده که بهترینش، Report Productivity هستش و با نمودار بهت نشون میده که چقدر از زمانی که داری با کامپیوتر کار میکنی رو صرف کارهای بیهوده کردی و چقدرش رو صرف کارهای پربار.
    و حالا میتونی خودت رو اصلاح کنی و فعالیتهات رو به سمت دیگه ای ببری که با دیدن گزارش این وب، احساس بهتری از گذروندن زمانت داشته باشی.
    (قبلش باید وبسایت ها یا نرم افزارهایی که فکر میکنی با چرخیدن و پرداختن به اونها وقتت رو داری الکی تلف میکنی، همینطور وبسایتها یا نرم افزارهایی که فکر میکنی برات مفیدن و پرداختن به اونها برات سودمنده، رو بهش معرفی کنی. البته بعضی چیزها مثل نرم افزارهای آفیس و … رو خودش بعنوان نرم افزارهای پربار یا productive تشخیص میده …)
    امتحانش کنین. خیلی جالبه …:)

    • شهرزاد گفت:

      راستي دوستان …
      نكته اي كه فراموش كردم در خصوص rescuetime بگم اينه كه اگه دوست داشتيد ازش استفاده كنيد بايد حتما براي اولين بار اپليكيشني رو كه خودش توي داشبورد اكانت شما در اختيارتون ميذاره از طريق اين عبارت:
      If you don’t have the RescueTime application on your computer, you can download it here.
      دانلود و روي كامپيوترتون (و يا حتي موبايلتون) نصب كنيد و با ايميلي كه در هنگام ثبت نام اكانت ساختيد اون رو فعال يا Activate كنيد. كه در اينحالت يك آيكون كوچك در نوار ابزار كامپيوتر شما ظاهر ميشه … ( به اينصورت هستش كه ميتونه فعاليتهاي شما رو تشخيص و گزارشهاي مورد نيازتون رو بهتون بده)

  • امین گفت:

    این متن را قبلا از طریق شبکه های اجتماعی مثل فیسبوک و واتس اپ و . . . دیده بودم. ایا مثل بحث زندان های کره این متن نوشته شماست و یا اینبار موضوع برعکس است؟
    ولی به هر حال متن بسیار زیبایی است و از انتخاب زیبایتان بسیار متشکرم

  • عبداله گفت:

    سلام

    ولی من ساعت عقربه ی رو بیشتر دوست دارم. روزها و شب ها در گذر هست و عقربه ها هر بار که از روی ساعت ۶ صبح می گذرند به من می فهمانند که این هم یک فرصت دوباره، چندباره و هزارباره که می خواستی زندگی کنی.
    ساعت عقربه ی یه نظر میرسه از امید شرم داره و بطور مکرر ترس از پایان رو بهت گوشزد نمی کنه. و حتی وقتی با امیدی تو اوج و بلندی ها، اگر هم به یکباره باطریش تموم بشه، چیز زیادی از دست نخواهم داد. ولی ساعت شنی به دفعات مرا خواهد کشت، با لحظه به لحظه ترس از پایان و شاید ناامیدی از ادامه دادن و توقف تکمیل یک کار یا شروع یک فرایند.

  • ali.sh گفت:

    من فقط یه پیشنهاد به دوستانی که برنامه نویسی یاد دارن میدم
    شاید نشه تو دنیای واقعی یه ساعت شنی دستمون بگیریم
    ولی فک کنم بشه همچین ساعتی را به عنوان برنامه برای گوشی ساخت
    تازه کلی ابشن میشه بهش اضافه کرد
    بنظر ایده خوبی میاد اینطور نیست؟

  • علیرضا گفت:

    سلام محمدرضا جان..بسیار زیبا بود…فکر می کنم زمانی که پایان جنگ جهانی دوم رو اعلام کردند ۱۰:۱۰ بود و به همین خاطر اغلب سازندگان ساعت این زمان رو برای تبلیغاتشون استفاده می کنن…البته بعضی ها مثل سواچ از این قاعده پیوروی نمی کنن و ۸:۲۰ رو برای تبلیغشون استفاده میکنن مثل تبلیغ اتوبان چمران تقاطع یادگار امام

  • میثم هوشمند گفت:

    ۱۰:۱۰ اشتباه نکنم ساعت توقف و آتش بس جنگ جهانی اول/دوم هست! چقدر هم دقیق گفتم! 🙂

    تکان دهنده بود این بخش؛ “ساعت دروغ میگوید. دروغ. زمان بر گرد یک دایره نمی چرخد! زمان بر روی خطی مستقیم میدود. و هیچگاه، هیچگاه، هیچگاه باز نمیگردد.”

    متشکرم

  • علی گفت:

    چه مقوله‌ی پیچیده و تأمل‌برانگیزی‌ست “زمان”. تعریف آن به “مقدار حرکت اشیاء”، تعریفی تسامح‌آمیز انگاشته شده است. تأملات ژرف‌نگرانه و خلاقانه‌ی “آگوستین قدیس” در باره‌ی زمان (در باب یازدهم کتاب اعترافات) انسان را به شگفتی و تحسین برمی‌انگیزد.
    این گفته‌ی “سنکا” هم هشداردهنده و غفلت‌زداست: “مشکل زندگی، کوتاهی آن نیست؛ بلکه این واقعیت است که چنان مصرفش می‌کنیم که گویی ذخیره‌ای پایان‌ناپذیر است. ما نوعی جاودانگی جعلی را زندگی می‌کنیم.”

  • fatemeh گفت:

    چون ساعتی که پایان جنگ جهانی دوم اعلام شد ده و دقیقه بوده .برای همین عقربه های ساعتها رو ده و دقیقه تنظیم میشه.

  • امید گفت:

    ساعت ۱۰:۹:۳۷ لحظه ایست که جنگ جهانی دوم بعد از بمباران هیروشیما پایان یافت و قرارداد صلح منعقد گردید.
    اما من برداشت خودم را دارم. این علامت تسلیم است! تسلیم انسان در برابر گذشت زمان.
    نمی توان مانع از عبور ساعت ها، دقایق و ثانیه ها شد.باید تسلیم این حقیقت بود که زمان در گذر است و اگر همپای او نباشی! او همراه خوبی نیست . تو را جای می گذارد و با سرعت از تو عبور می کند.
    برای هر انسان زمان یک خط مورب است و در این سرازیری هرچه بی پرواتر باشی با سرعت بیشتری به پایان می رسی.

  • کیوان گفت:

    فکر کنم مربوط میشه به اتمام جنگ جهانی

  • * نیما گفت:

    واقعا خسته نباشم من . دوستان بسیار کاملتر سوال جواب رو شرح دادن. کامنت ها رو کامل نخونده بود قربون حواس جمع!!!

  • * نیما گفت:

    ده و ده دقیقه :
    ساعت صلح جهانی

  • وحیده گفت:

    خدایا شما دوباره دندون لق منو تکون دادید تا درد لذت بخشش تو تموم وجودم پخش بشه ! اگه یه روزی از من غم انگیز ترین صحنه عمرم رو بخوان حتما ثانیه شمار یه ساعت دیجیتالی که داره بی رحمانه و بدون توقف هی جلو میره برام مجسم میشه . دیروز با یه دوستی صحبت میکردیم در مورد اینکه به تعداد آدمها را ه برای رسیدن به خدا وجود داره مثال جالب برام زد گفت میدونی چرا مناره همه مسجد ها رو نیم کره درست میکنند ؟ و سر قله اون یه الله نصب کردن ؟ گفتم خوب به خاطر اینکه یادمون باشه صراط مستقیم یه راه نیست یه خط نیست یا تعالی طی کردن یه مسیر ذایره واره یا …. گفت همه اینها که میگی درسته اما من میگم مسیر رو این طوری درست کردن که تو از هر راهی میتونی به خدا برسی اما اگه پات سر بخوره می افتی! گفتم خوب بیفتی دوباره میری بالا! گفتم من دوست دارم راه رو با شیطنت و پیچ پیچی برم بالا !گفت خیلی خوبه ولی فکر کن از اون بالا پات سر بخوره ؟!گفتم دوباره ! گفت زمان کمه !
    و این نوشته دومین رسولی بود که دو باره این پیغام رو برام آورد !
    میدونی محمد رضا وقتی ترس منو دید چی بهم گفت ؟ گفت گنبدها همیشه یه راه پله مخفی دارن میتونی با راه پله از اون گنبد بالا بری البته باید کسی باشه که این راه پله رو نشونت بده !

  • ثمانه گفت:

    در دوران راهنمایی معلمی داشتم که در پایان سال در دفتر خاطراتم اینگونه نوشت: زمان به سرعت می گذرد و روزها و ماهها و سالها سپری می شوند و ما چون عقربه های ساعت به دور صفحه ی دوار زندگی می چرخیم و می چرخیم تا باتری زمان بودنمان تمام شود….
    راستش آن روزها این نوشته به دلم نشست فقط به خاطر تعابیر استعاری آن٬ اما امروز می بینم که راست می گفت٬ اگر به مفهوم عمیق تر زمان که متاثر از فعالیت و حرکت و تجربه است در نظر بگیریم تا زمانی که در یک نقطه استاده ایم و عقاید تکراری٬ تجربه های تکراری و مسیرهای تکراری را طی میکنیم٬ زندگی همان صفحه ی دواری است که مثل عقربه های ساعت پای را ثابت نگه داشته و هر بار سر را به سمتی می گردانیم٬ اما زمان را در همان تکرار ها تمام می کنیم.
    اما با همین دیدگاه اگر زمانمان ساعت شنی وار و روی خط مستقیم حرکت کند٬ اتفاق خوشایندی است.

  • mizer.blog.ir گفت:

    در اروپا بعد از پايان جنگ جهاني دوم تصميم گرفته شد كه به يمن پايان اين جنگ خانمان سوز زمان اتمامش رو برای هميشه به ياد بسپارند. به همين دليل ساعت ده و ده دقيقه كه زمان پايان اين جنگ بود رو بعنوان یک نماد درنظر گرفتند و به ساعت صلح معروف شد؛ ضمن اینکه ساعت ۱۰ و ۹ دقیقه و ۳۵ ثانیه هم بعنوان یادبود بمباران هیروشیما و ناکازاکی قلمداد میشه

  • مونا گفت:

    این پست ازون پستایی بود که کاملا منو برد تو فکر.
    راجع به سوالی که پرسیدید چیزی که برام جالب بود یه عالمه داستان ها و افسانه های مختلف بود که درباره ساعت ۱۰:۱۰ تو سایت های مختلف نوشته بودند، اینکه از یه مسئله به نظر ساده اینقدر قصه و روایت درمیاد واقعا تامل برانگیزه!

  • رها راد گفت:

    سلام.بسیارزیبابود.درودبرمحمدرضای زیبااندیش

    محرم این هوش، جز بی‌هوش نیست مَر زبان را مُشتری جُز گوش نیست
    در غم ما روزها بی‌گاه شد روزها با سوزها همراه شد
    روزها گر رفت گو: رو باک نیست تو بمان، ای آن که چون تو پاک نیست
    هرکه جز ماهی زِ آبش سیر شد هرکه بی روزیست روزش دیر شد
    درنَیابَد حالِ پُخته هیچ خام پس سُخن کوتاه باید، وَِالسَلام

  • دیدگاهتان را بنویسید (مختص دوستان متممی با بیش از ۱۵۰ امتیاز)


    لینک دریافت کد فعال

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    yeni bahis siteleri 2022 bahis siteleri betebet
    What Does Booter & Stresser Mean What is an IP booter and stresser