دوره‌های صوتی آموزشی مدیریت و توسعه فردی متمم (کلیک کنید)

تجربه‌ی من در آموزش و یادگیری زبان انگلیسی

یادگیری زبان انگلیسی دغدغه‌ی بسیاری از ماست. بسیار پیش آمده که از من می‌پرسند زبان را چگونه بیاموزیم؟

قبل از اینکه توضیحات آموزشی بدهم چند نکته لازم است:

۱)  من تا کنون نتوانسته‌ام کلاس آموزش زبان انگیسی شرکت کنم. زمانی پولش نبود و این روزها وقتش. البته همیشه از همکارانم برای شرکت در این کلاسها حمایت کرده‌ام. بنابراین، اگر از یادگیری زبان بدون کلاس حرف می‌زنم، چیزی است که حداقل خودم در زندگی تجربه‌اش کرده‌ام.

۲) مهارت من در زبان انگلیسی هنوز هم خوب نیست. بنابراین شاید توصیه‌های من بهترین نباشد. البته یک بار از هم از روی بیکاری تافل دادم که تا آنجا که به خاطر دارم از ۱۲۰ نمره حدود ده نمره کم آوردم که ظاهراً میگویند خیلی بد نیست. اما در حرف زدن لهجه‌ی مزخرف مخصوص خودم را دارم! (نه آمریکایی نه بریتیش) و در نوشتن گاهی خطاهای گرامری دارم. اگر چه واقعیت این است که در خواندن متون انگلیسی از فارسی سریع‌تر هستم.

۳)‌ روشی که من اینجا مطرح می‌کنم کاملاً شخصی است. نمی‌دانم برای دیگران هم مفید است یا نه. اما من از راهنمایی با این روش شروع کردم و از زمانی که در حدود ۲۰ سالگی با گروههای مختلف از کشورهای دیگر مواجه شدم تا امروز، همیشه جلساتم را خودم مدیریت کرده‌ام و بسیاری از اوقات نیز نقش مترجم همزمان را داشته ام. بنابراین در مکالمه زبان انگلیسی هم، حداقل کارم در جلسات مذاکره بین‌المللی راه می‌افتد.

با همه‌ی این مقدمات و ذهنیت‌ها، گفتم در اینجا نکته‌ها و روش هایی را توضیح دهم که فکر می‌کنم برای هر کسی که علاقه‌مند به یادگیری خودآموز زبان انگلیسی است مفید باشد:

گام صفر: در یادگیری زبان انگلیسی وسواس را کنار بگذارید.

افراد زیادی آماده‌اند تا برای شما در یادگیری زبان انگلیسی (آگاهانه یا ناخودآگاه)‌ مشکل ایجاد کنند!

سریع از شما می‌پرسند: از روی کدام کتاب می‌خوانی؟ کدام کلاس می‌روی؟

لهجه‌ی آمریکایی را ترجیح میدهی یا بریتیش را؟ وااااای! لهجه‌ات فاجعه است! لحنت خراب است. Big با Large فرق دارد! ‌کاربرد Between و Among متفاوت است و …

شاید حرفهای این دوستان درست باشد.

اما یک مشکل وجود دارد. ما در زبان خودمان هم هزار جور غلط و اشتباه داریم.

کلمات فارسی را با پسوند عربی جمع می‌بندیم. تلفظ‌های متفاوت داریم. کنایه‌ها و ضرب‌المثل‌هایی داریم که صد کیلومتر آن طرف تر کسی متوجه نمی‌شود. لهجه‌های اقوام دیگر را مورد شوخی قرار می‌دهیم!

پس اینها نمی‌تواند مانع یادگیری باشد. در آموزش زبان انگلیسی از صفر، نباید وسواس‌هایی در سطح یک سخن‌ور حرفه‌ای را مطرح کنیم. دوستی داشتم که یک بار به من گفت: در تلفظ کلمات راحت باش. هر چقدر که پرت و پلا هم تلفظ کنی میتوانی روستایی را در آمریکا یا انگلیس بیابی که آن واژه را مثل تو تلفظ کنند!

ضمناً اگر مصاحبه‌های بی بی سی و سی ان ان و شبکه‌های بزرگ جهان را ببینید خواهید دید که بسیاری از افراد با اعتماد به نفس کامل و با نادرست ترین و غیر قابل فهم ترین لهجه صحبت مي‌کنند. پس اعتماد به نفس داشته باشید! به من هر وقت می‌گویند آمریکن صحبت می‌کنی یا بریتیش؟ میگویم: ایرانیش!

اگر هنوز این مسئله به باور درونی شما تبدیل نشده، یک راهکار ساده اما اثربخش برای شما دارم.

نام نسیم طالب را در وب جستجو کنید.

نسیم طالب یکی از بزرگترین نویسندگان و نظریه پردازان معاصر در حوزه اقتصاد است که کتابهایش (از جمله قوی سیاه) شهرت جهانی دارند و در وال استریت و بسیاری از مراکز بزرگ اقتصادی جهان سخنرانی دارد و دستمزد سخنرانی او در هر ساعت چند ده‌هزار هزار دلار است.

حالا ده دقیقه وقت بگذارید و یک مصاحبه‌ به زبان انگلیسی از نسیم طالب را که برای شما انتخاب کرده‌ام گوش بدهید (مفهوم مهم نیست. فقط به تسلط کلامی او توجه کنید):


 دانلود نمونه مصاحبه نسیم طالب – تحلیل گر برجسته اقتصادی

سوال کننده انگلیسی زبان Native است و نسیم طالب هم طرف مقابل اوست.

این سطحی از سخنوری است که برای دنیا مطلوب است و پادکست آن هم عرضه می‌شود و شنیده می‌شود.

فکر نمی‌کنید بسیاری از ما انتظار بیشتری از خود داریم و واقعاً گرفتار کمال طلبی شده‌ایم؟

گام اول: نقش کلمات در مکالمه به زبان انگلیسی یا هر زبان دیگر

به هر حال بدون شناخت کلمات نمی‌توان به زبان دیگری حرف زد! اما اینجا آن قانون معروف ۸۰-۲۰ وجود دارد. با ۲۰٪ تلاش نسبت به حرفه‌ای ترین کسانی که به زبان خارجی مسلط هستند، می‌توانیم ۸۰٪ توانمندی آنها را کسب نماییم. پیشنهاد من قبل از هر کاری، مراجعه به لیست ۱۰۰۰ کلمه‌ی پرکاربرد زبان انگلیسی است.

فایل PDF هزار کلمه پرکاربرد در آموزش زبان انگلیسی را می‌توانید از طریق لینک زیر دانلود کنید:

هزار کلمه که در زبان انگلیسی بیش از سایر کلمات کاربرد دارند

یک سوم کل نوشته‌های انگلیسی جهان فقط با همان ۲۵ کلمه‌ی اول لیست اشغال شده است!

اگر ۱۰۰ کلمه‌ی اول را بدانید نیمی از کل متون انگلیسی جهان را می‌فهمید! و ۳۰۰ کلمه‌ی اول ۶۵٪ از کل نوشته‌های مکتوب زبان انگلیسی را به خود اختصاص می‌دهند.

پیشنهاد می‌کنم ترجمه‌ی تک تک این لغت‌ها را پیدا کنید و به تدریج آنها را حفظ کنید.

اگر لیست هزار کلمه‌ای فوق، به نظر شما ابتدایی و ساده‌ است و یک لیست حرفه‌ای تر را برای یادگیری زبان انگلیسی ترجیح می‌دهید، پیشنهاد می‌کنم لیست زیر را دانلود و مطالعه کنید:

سه هزار کلمه پرکاربرد انگلیسی (به تفکیک گفتاری – نوشتاری)

در این لیست، کنار هر کلمه، علامتهای S1 و S2 وS3 و W1 و W2 و W3 را مشاهده می‌کنید. S اول کلمه Spoken و مربوط به میزان استفاده در زبان انگلیسی شفاهی است و W مربوط به کلمه Written و مربوط به میزان استفاده در زبان انگلیسی مکتوب است. بنابراین مثلاً S1 در کنار یک کلمه، یعنی این کلمه در هزار کلمه پرکاربرد زبان انگلیسی است و W2 در کنار یک کلمه، یعنی آن کلمه از نظر کاربرد مکتوب در زبان انگلیسی، رتبه‌ای بین هزار و دو هزار دارد.

گام دوم: یادگیری زبان انگلیسی از طریق دفتر خاطرات روزانه 

یکی از مشکلاتی که در آموزش زبان انگلیسی و سایر زبانها به شکل رسمی وجود دارد این است که نخستین درسهای آموزش زبان انگلیسی در اکثر کتابها با مراجعه به فرودگاه و هتل و تاکسی و پاس کنترل و … آغاز می‌شود.

این درحالی است که ما به ندرت به این مکالمات نیاز داریم. به همین دلیل، این مکالمات خیلی زود به فراموشی سپرده می‌شوند.

اگر گام اول را انجام داده‌اید (حالا نمی‌گویم هر هزار کلمه اما لااقل ۳۰۰ کلمه‌ی اول را حفظ هستید) هر روز یک پاراگراف گزارش کار روزانه‌ی خودتان را به زبان انگلیسی بنویسید.

اینکه از صبح چه کار کرده‌اید. کجا رفته‌اید. چه اتفاق‌های خوب یا بدی افتاده و …

هر جا هم که لغت خاصی را نمی‌دانستید آن را فارسی بنویسید. مثلاً میخواهید بنویسید فکر می‌کنم خیلی بی‌ادب بودم… اما معادلی برای بی ادب نمی‌شناسید. بنویسید:

بی ادب I think I was so

شاید به نظرتان این کار مسخره باشد. اما اثر مهمی دارد:

شما به تدریج می‌فهمید که در زندگی روزانه‌ی خود به کدام واژه‌ها بیشتر نیاز دارید.

ضمن اینکه ممکن است فرصت کنید و از داخل دیکشنری‌های فارسی به انگلیسی واژه‌ی مناسب را پیدا کنید. اگر هم نشد مهم نیست. همیشه جایی در مغز شما باز می‌ماند که: «من معادل انگلیسی بی ادب را نمی‌دانم!».

اولین بار که یک جا در یک متن با این واژه برخورد کنید به دلیل اینکه مغز شما مدت طولانی در ناخودآگاه منتظر این واژه بوده، بلافاصله آن را ميبیند و به خاطر می‌سپارد و بعید است به زودی آن واژه را فراموش کنید.

البته این توصیه، برای شروع کار و مراحل اولیه یادگیری زبان انگلیسی است. اما بهتر است به محض اینکه کمی پیشرفت کردید، برای یادگیری کالوکیشن‌ها وقت بگذارید.

این کار، سرعت و کیفیت یادگیری زبان را افزایش خواهد داد (در متمم مطلبی درباره کالوکیشن هست که اگر با این مفهوم آشنا نیستید، به نظرم بد نیست چند دقیقه وقت بگذارید و آن را بخوانید).

پیشنهاد جدی من این است که اگر در یادگیری زبان انگلیسی کمی پیشرفت کردید و احساس کردید که حتی می‌توانید در حد چند جمله هم بنویسید، یک وبلاگ انگلیسی کوچک راه اندازی کنید.

این کار چند خاصیت دارد.

مهم‌ترین آن این است که شما را وادار به نوشتن می‌کند. مطمئن باشید دیر یا زود گوگل در برخی جستجوها نوشته‌های شما را معرفی خواهد کرد و وبلاگ شما پس از ده یا بیست مطلب، بازدیدکنندگان غریبه هم خواهد داشت. دیدن تعداد بازدیدکننده‌های روزانه به یک بازی تبدیل می‌شود و احساس می‌کنید که باید بیشتر بنویسید.

اجازه بدهید که صادقانه بگویم که من هم چنین کاری کرده‌ام. چند وقت پیش وبلاگ Webmindset را راه اندازی کردم.

شاید برایتان جالب باشد که با وجودی که خواندن و درک مطلب من خوب بود، برای نوشتن اولین مطلب که بسیار ساده و کوتاه است، چند ساعت وقت گذاشتم. تازه می‌دیدم که چقدر به واژه‌ها بی‌تفاوت بوده‌ام. چقدر کلمه‌ها را همیشه خوانده‌ام اما برای به کار بردن آنها در جملات مشکل دارم. این روزها هنوز برای بهتر شدن زبانم هفته‌ای دو یا سه مطلب در آنجا می‌نویسم. هنوز هم می‌دانم که اشتباهات مختلف در انتخاب کلمات و گرامر دارم. اما برایم مهم نیست. اگر نتوانم بدون خجالت و با غلط در مقابل دیگرانی که نمی‌بینم حرف بزنم، چگونه می‌خواهم بعداً در مقابل کسانی که می‌بینم، حرف بزنم و صحبت کنم؟

گام سوم: نقش گرامر در یادگیری زبان انگلیسی

کمتر فارسی زبانی را می‌بینید که بتواند گرامر زبان خودش را توضیح دهد. هنوز هم تفاوت ماضی استمراری و حال ساده و ماضی بعید و … را خیلی‌ها نمی‌دانند.

به نظر می‌رسد یادگیری گرامر به صورت مجموعه‌ای از فرمول‌ها، کاری زمان‌بر و کم خاصیت باشد. ضمن اینکه به شدت فرّار محسوب می‌شود.

ما در زبان مادری خودمان، گرامر را از روی زشتی و زیبایی جملات می‌فهمیم: «دلم خواهد خواست برویم ساندویچ می‌خوردیم!» جمله‌ی نادرستی است. نه فقط به دلیل عدم تطبیق زمان افعال. بلکه به دلیل اینکه این جمله «زشت» است و ما تا کنون آن را ندیده‌ایم.

من برای یادگیری گرامر زبان انگلیسی از اول راهنمایی تا امروز، روزانه یک پاراگراف متن انگلیسی را از روی کتاب یا مجله یا اینترنت، بازنویسی می‌کنم. با این کار به تدریج ذهنم قضاوتی در مورد زشت و زیبا بودن جملات پیدا می‌کند که می‌تواند در درست‌تر حرف زدن کمکم کند.

اگر هم برای یادگیری زبان انگلیسی و گرامر آن حوصله‌ی بیشتری دارید، گزینه‌ی جالبی هم دارم:

در سایت BestAnswer فهرستی از سرویس های رایگان آنلاین اصلاح گرامر نوشته های زبان انگلیسی شما ارائه شده است:

فهرست بهترین نرم افزارهای اصلاح گرامر در زبان انگلیسی

هر کدام از آن پنج سرویس، ویژگی های خود را دارند. اما برای آموزش زبان انگلیسی به نظرم گزینه های اول و دوم (Paperrate و Grammarly) بهتر هستند.

گرامرلی، نسخه‌ی پولی هم دارد که می‌گوید نکات پیشرفته تری را به شما خواهد گفت. من دو سال است که نسخه پولی آن را هم امتحان کرده‌ام. در حدی نیست که بخواهید پولش را بدهید یا اگر از نسخه‌ی رایگان استفاده می‌کنید، احساس بدی داشته باشید. به نظرم نسخه‌ی رایگان کاملاً کافی است.

گام چهارم:  ایجاد انگیزه در یادگیری زبان انگلیسی

خواندن متن‌های طولانی خیلی انرژی و حوصله می‌خواهد.

به نظر من برای یادگیری زبان انگلیسی از متن‌های کوتاه شروع کنید. در آموزش زبان انگلیسی نقل قول‌ها عالی هستند. اگر موضوع خاصی مورد علاقه‌ی شماست یا فرد خاصی مورد علاقه‌تان است در سایت‌های نقل قول، جملاتی مربوط به آن فرد یا موضوع را پیدا کنید و یادداشت کنید. ممکن است بعضی جملات را متوجه نشوید. مهم نیست. بدون نگرانی به سراغ جملات دیگر بروید.

من برای نقل قول انگلیسی معمولاً سراغ یکی از این سایت‌ها می‌روم:

Brainy Quote     Good Reads    WikiQuote  Quote Garden

در یک مطلب جداگانه چند مورد از این سایت‌ها و ویژگی‌های هر کدام را معرفی کرده‌ام که اگر قصد دارید برای زبان انگلیسی وقت بگذارید، پیشنهاد می‌کنم برخی از آن‌ها را در برنامه ریزی روزانه برای یادگیری زبان انگلیسی بگنجانید:

معرفی چند سایت جمله های کوتاه برای تقویت زبان انگلیسی

نکته‌ای درباره یادگیری زبان انگلیسی در منزل

نکته‌ی کوچک دیگری هم مانده که به نظرم برای تقویت زبان انگلیسی خوب است به آن توجه کنیم.

بخش قابل توجهی از وقت ما در منزل می‌گذرد و منطقی است برای یادگیری زبان انگلیسی در منزل هم برنامه داشته باشیم.

البته احتمالاً می‌گویید که این وقت، یا به خواب می‌گذرد یا به مسائل خانوادگی. در غیر این صورت هم، می‌خواهیم به خودمان استراحت بدهیم و فشار یادگیری زبان را در این حداقل ساعت‌های استراحت تحمل نکنیم.

اما یک کار خوب که می‌توانید با کمترین فشار انجام دهید، پخش کردن پادکست های انگلیسی در خانه است.

اگر تنها هستید، یا بقیه‌ی اعضای خانواده هم علاقه‌مند به یادگیری زبان هستند، می‌توانید پادکستها را با صدای بلند پخش کنید.

اگر هم می‌خواهید مزاحم بقیه نباشید، می‌توانید یک هدفون بلوتوث ارزان قیمت بخرید و یکی از گوشی‌هایش را در گوش‌تان بگذارید تا دائماً به موبایل‌تان وصل باشد و بخشی از وقت خود را خانه، با یک گوشی در گوش بگذرانید (اگر سایر اعضای خانواده، فضایی ایجاد کنند که هر دو گوشی را در گوش بگذارید، عالی است. اما یک گوشی در گوش و یک گوشی برای خانواده، واقعاً قابل تحمل است و اعتراض جدی ایجاد نمی‌کند).

می‌دانم که بسیاری از ما فیلم دیدن را به عنوان روشی برای یادگیری سریع زبان به‌کار می‌گیریم. قطعاً فیلم دیدن ارزشمند است. اما پادکست ویژگی‌های منحصر به فرد خودش را دارد.

از جمله این‌که در فیلم، مجبورید تمام وقت تصویر را هم نگاه کنید. ضمناً گاهی اوقات داستان فیلم باعث می‌شود از کلمات و یادگیری غافل شوید.

گوش دادن پادکست (اگر با هدفون بلوتوث یا موبایل در جیب باشد) فرصت حرکت کردن و کارهای عادی را از شما نمی‌گیرد و این خود مزیتی بزرگ است.

ضمناً اصلاً خودتان را مقید نکنید که همه‌ی واژه‌‌ها و جمله‌ها را بفهمید. حتی اگر در یک پادکست بیست دقیقه‌ای، یک جمله‌ هم متوجه نشدید، مهم نیست. همین که گوش‌تان با تلفظ کلمات آشنا شود، دستاورد بزرگی است. اگر عادت کنید پادکست ها را چند بار گوش بدهید، به تدریج با جمله‌ها و ساختار آن‌ها هم آشناتر می‌شوید.

انتظار خودتان را تعدیل کنید. هدف‌تان از گوش دادن، فهمیدن نباشد. هدف این است که مدت زمان معینی در روز، صدای پادکست در گوشتان باشد. همین.

هنر ما در یادگیری زبان انگلیسی، یاد نگرفتن کلمات غیرضروری است!

«وسواس» دشمن یادگیری زبان انگلیسی یا هر زبان دیگری است.

اگر قرار باشد معنی تمام کلمات یک متن را بیاموزیم. انرژی و زمان زیادی صرف نخستین صفحه‌ها می‌شود. در این حالت اکثر ما، انرژی و انگیزه‌ی خود را برای ادامه مطالعه از دست خواهیم داد.

اجازه بدهید که با هم قسمتی از صحبت‌های رندی پاش از کتاب آخرین سخنرانی (که در سایت متمم معرفی کردیم) را مرور کنیم:

There’s something else.

As a high-tech guy, I never fully understood the artists and actors I’ve known and taught over the years.

They would sometimes talk about the things inside them that “needed to come out.

I thought that sounded self-indulgent.

I should have been more empathetic.

My hour on stage had taught me something.

(At least I was still learning!) I did have things inside me that desperately needed to come out.

I didn’t give the lecture just because I wanted to.

I gave the lecture because I had to.

I also knew why my closing lines would be so emotional for me.

It was because the end of the talk had to be a distillation of how I felt about the end of my life.

در متن بالا سه رنگ کلمات را می‌بینید:

کلمات سیاه رنگ عادی: این کلمات جمله‌ها را روان کرده‌اند و کمک کرده‌اند تجربه‌ی نویسنده بهتر منتقل شود. ولی واقعیت این است که اگر آنها را نخوانید هم اتفاق خیلی مهمی نخواهد افتاد.

کلمات قرمز رنگ: می‌توانید این کلمات را پشت سر هم بخوانید و تا حد خوبی پیام اصلی نویسنده را دریافت کنید.

کلمات آبی رنگ: اکثر این کلمات، کلماتی هستند که احتمالا خواننده‌ی کم آشنا به زبان انگلیسی، قبلاً با آن مواجه نشده یا معنای آن را در ذهن ندارد.

نمی‌خواهم بگویم که این کلمات اصلاً مهم نیستند؛ اما واقعیت این است که بدون دانستن معنای آنها هم پیام اصلی رندی پاش را در آخرین سخنرانی دریافت خواهید کرد.

دلیل ندارد در همین یک پاراگراف، ده‌ها لغت یاد بگیریم؛ همین که حس کنیم حرف نویسنده را فهمیده‌ایم کافی است.

همین که کلماتی که قبلاً می‌دانسته‌ایم را یادآوری کنیم کافی است. زمانی که وقت و انرژی و حوصله‌ای هم داشتیم، می‌توانیم سراغ کلمات آبی رنگ بروید.

بنابراین قبل از اینکه به سراغ یادگیری زبان انگلیسی برویم، باید تمرین کنیم که در جمله‌ها کلمات تاثیرگذار را تشخیص دهیم.

کلماتی که ندانستن معنی آنها ممکن است به نادرست یا نامفهوم منتقل شدن پیام متن منجر شود.

برای تقویت مهارت تشخیص اهمیت واژگان در متن، به کمی زمان نیاز داریم. اما مهم‌تر از زمان، تغییر نگرش به متون انگلیسی از یادگیری لغات به درک مفهوم است.

هدف اول مطالعه به زبان انگلیسی نباید «یادگیری لغت» باشد

بسیار می‌شنوید که میگویند در مطالعه زبان، حدس زدن معنا بر اساس متن مهم است. چیزی که آن را Context Guess می‌نامند.

این روش قطعاً می‌تواند بسیار مهم و کاربردی باشد و تا حدی با وسواس طبیعی ما مقابله کند.

تنها دو مورد را نباید فراموش کنیم:

  • نخست اینکه حتماً تلاش نکنیم که معنی کلمات را کامل حدس بزنیم. لازم نیست من در عبارت بالا حتماً بفهمم که Empathetic چه معنایی دارد. همین که بدانم «ظاهراً یک صفت مثبت است که نویسنده می‌گوید خوب است من آن صفت را داشتم» کافی است. در آینده باز هم با این لغت مواجه خواهم شد و یک بار برای من قرمز رنگ خواهد بود (مجبور خواهم شد معنای دقیق آن را نگاه کنم).
  • مورد دومی که می‌خواهم روی آن تاکید کنم این است که حدس زدن ممکن است به کلی من و شما را گمراه کند. از ابتدا معنای نادرستی را حدس بزنیم و آن معنای نادرست ماهها و سالها در ذهن ما بماند. برای کاهش این خطر، حتماً در ابتدا یک مرور کلی به کتاب (یا حداقل فصلی که می‌خواهید بخوانید) داشته باشید. شاید لذت و هیجان خواندن کتاب برای شما کاهش یابد اما به اینکه واژه‌ی «قاتل» را با واژه‌ی «مقتول» اشتباه نگیرید می‌ارزد!

یاد گرفتن زبان انگلیسی با یادگیری ترجمه از زبان انگلیسی تفاوت دارد

تلاش نکنید که زبان های مختلفی را که می‌دانید با هم مرتبط کنید.

اگر شما فارسی می‌دانید و اکنون در حال آموختن انگلیسی هستید، دلیل ندارد معادل هر ضرب‌المثل انگلیسی یک ضرب‌المثل مشابه فارسی هم بدانید یا برعکس.

حتی دلیل ندارد برای هر کلمه‌ی انگلیسی یک معادل فارسی بدانید.

کلمات یک زبان منعکس کننده‌ی تاریخچه و فرهنگ و نگرش یک ملت در طول زمان هستند.

از آنجا که ملل مختلف شرایط تاریخی و اجتماعی و فرهنگی متفاوتی را تجربه کرده‌ و هر کدام مسیر توسعه را به شکلی طی کرده‌اند، بسیاری از اوقات نمی‌توان برای واژه‌ها ترجمه‌ی دقیقی پیدا کرد.

به واژه‌ی ساده‌ای مثل Fact نگاه کنید. ما در زبان فارسی ترجمه‌ی دقیقی برای این لغت نداریم. نمی‌توان آن را معادل واقعیت یا حقیقت دانست. واقعیت بیشتر به واژه‌ی Reality و حقیقت بیشتر به واژه‌ی Truth نزدیک است. یادم نمی‌رود که ۱۳ سال پیش در یک جلسه بین یک شرکت ایرانی و کارشناسان آلمانی من در نقش یک دانشجوی بدبخت در حال ترجمه همزمان گفتگو بودم.

مدیر ایرانی از صراحت شدید کارشناس آلمانی در گزارش دادن مشکلات آن شرکت به مدیران ارشد گله می‌کرد و بحث بالا گرفته بود و در نهایت، کارشناس آلمانی فریاد زد: Fact is Fact.

طرف ایرانی به من گفت: فکر کنم به من فحش بد داد. من توضیح دادم که نه! ایشان گفتند: «واقعیت را نمی‌شود انکار کرد».

دوست ایرانی ما گفت: نه! من فحش‌های انگلیسی را بلدم. او یک فحش رکیک داد. من تلاش کردم برای او جمله‌ی  Fact is Fact را توضیح دهم اما او می‌گفت با این دو کلمه که جمله ساخته نمی‌شود. او به ما توهین رکیک کرده است (فکر می‌کنم با F.U.C.K یا چیزی شبیه این اشتباه گرفته بود).

شاید این نخستین تجربه‌ی دردناک من از این Fact بود که ما در زبانمان، ترجمه‌ی دقیقی برای «چیزی که اتفاق افتاده و مشاهده شده و هر کسی از هر زاویه‌ای به آن نگاه کند باز هم همان را خواهد دید و اینکه بر خلاف دروغ که تنها از زوایای خاصی درست دیده می‌شود، Fact چیزی است که از همه‌ی زوایا یکسان دیده می‌شود و …» نداریم. شاید به دلیل اینکه کمتر پیش آمده که دولت‌ها و حکومت‌ها و خانواده‌ها و …، در تاریخ کشورمان به ما اجازه بدهند در مورد «Fact» صحبت کنیم. ما یا در مورد «واقعیت» صحبت کرده‌ایم (که این کلمه را معمولاً در دروغ‌های خود به کار می‌بریم: راستش… واقعیت اینه که …) و یا در مورد «حقیقت» صحبت کرده‌ایم. به معنای چیزی که «دوست داریم باشد و الان فعلاً نشانه‌ای از آن دیده نمی‌شود: درسته که من در این گفتگو به ظاهر باختم. اما برنده‌ی حقیقی من بودم!». برای ما کمتر مهم بوده که «Fact» این است که «باخته‌ایم».

بنابراین در یادگیری زبانهای دیگر، نمی‌شود معادل یابی کرد. این کار به همان اندازه مسخره خواهد بود که یک انگلیسی زبان بخواهد معادل انگلیسی کاربرد روزمره‌ی واژه‌ی فارسی«ساقی» را که در زبان روزمره‌ی ما به عنوان «توزیع کننده‌ی غیرقانونی نوشیدنی‌های الکلی با استفاده از یک خودرو پژو ۲۰۶ یا ۴۰۵ در ساعت‌های ۶ تا ۹ شب در کیسه‌های پلاستیک سیاه‌رنگ» استفاده می‌شود جستجو کند. چنین مفهومی از واژه‌ی «ساقی» در بستر فرهنگی و اجتماعی و حقوقی کشور ما شکل گرفته و در بستر فرهنگی دیگری قابل درک نخواهد بود. ساده‌تر از مفهوم «ساقی»، شاید مفهوم «دروغ مصلحتی» باشد. به سادگی نمی‌توان واژه‌ای پیدا کرد که معادل انگلیسی این عبارت باشد. شاید بگوییم Justifiable Lie این مفهوم را می‌رساند اما واقعیت این است که پشت مفهوم دروغ مصلحتی، چند قرن تاریخ قرار دارد. چیزی که شاید در فرهنگ‌های دیگر به این شکل وجود نداشته باشد.

بنابراین «زبان‌هایی را که می‌دانید به یکدیگر مرتبط نکنید».

با شنیدن واژه‌ی «Bread» نباید واژه‌ی «نان» به ذهن شما بیاید. بلکه باید «تصویر یک تکه نان» در ذهن شما تداعی شود.

با شنیدن واٰژه‌ی Redundancy نباید واژه‌ی «اضافی» در ذهن من و شما تداعی شود. بلکه باید «تصویر آن لپ‌تاپ اضافی در اتاق کارمان تداعی شود که لازمش نداریم اما نگهش داشته‌ایم که اگر در جلسات مهم به هر دلیل کامپیوتر اصلی کار نکرد، از آن استفاده کنیم».

برای یادگیری زبان انگلیسی از لغت‌نامه‌ی انگلیسی به انگلیسی استفاده کنید

اگر از من بپرسید، معتقدم بهترین روش یادگیری زبان انگلیسی این است که همیشه یک لغت نامه انگلیسی به انگلیسی، آن هم از نوع دانشجویی، دم دست‌تان داشته باشید.

لغت‌نامه‌های ساده‌ی دانشجویی یا Student Version تعاریف بسیار ساده‌ای دارند و اگر چه ممکن است برای درک معنی یک جمله، وادار شوید یکی دو کلمه‌ی دیگر را نیز جستجو کنید، اما پس از مدت کوتاهی به سرعت در آن راه خواهید افتاد.

دیکشنری کاغذی بهتر است یا کامپیوتری و موبایلی؟

اجازه بدهید در اینجا با شما صادق باشم و بگویم که مطالعات گسترده به من نشان داد که هنوز در میان انبوه تحقیقات انجام شده، قطعیت مشخصی وجود ندارد که از میان دیکشنری‌های کاغذی و دیجیتال، یکی را به دیگری ترجیح دهد.

تحقیقات زیادی در این زمینه انجام شده و نتیجه‌ی بسیاری از آنها با یکدیگر در تناقض است.

اگر کمی مانند من بدبین باشید نتیجه می‌گیرید که نتیجه‌ی این نوع تحقیقات، بیشتر تابع این است که چه سازمان یا شرکتی، هزینه‌ی تحقیق را پرداخته باشد!

خود من گاهی از این دیکشنری‌های دیجیتال استفاده می‌کنم. اما واقعیت این است که با وجود معرفی آنها، خیلی اعتقادی به این سیستم ندارم.

در روانشناسی شناختی بحث می‌شود که میزان به خاطر سپردن و سرعت به خاطر آوردن هر آموخته‌ای، تابع میزان سرمایه‌گذاری (مادی و معنوی و زمانی و انرژی) ماست.

پیدا کردن واژه‌ها از طریق دیکشنری‌های دیجیتال، سریع، کم هزینه، و با کمترین مصرف انرژی است؛ به همین علت شاید راحت‌تر هم فراموش می‌شوند.

ضمن اینکه جستجو در دیکشنری موبایل این امید را به من می‌دهد که دوباره هم با فراموش کردن معنای یک واژه، به سادگی آن را جستجو خواهم کرد.

بنابراین به نظر می‌رسد که دیکشنری کاغذی هنوز می‌تواند «سریع‌تر» از دیکشنری دیجیتال باشد.

دیکشنری دیجیتال معنای یک واژه را در ده ثانیه به شما نشان می‌دهد اما ممکن است مجبور شوید ۲۰ بار دیگر آن معنا را جستجو کنید. اما دیکشنری کاغذی یک بار از شما ۶۰ ثانیه وقت می‌گیرد و به خاطر زحمتی که کشیده‌اید احتمال فراموش کردن بسیار کاهش پیدا خواهد کرد.

دیکشنری کاغذی، یک وسیله‌ی شخصی است؛ چیزی شبیه حوله و مسواک!

برای خرید دیکشنری هزینه کنید.

حتی اگر قرار است از آب و غذای خودتان بزنید. در محیط کار یا خانواده هر کس یک دیکشنری شخصی لازم دارد (همین هزینه‌ کردن قبل از هر چیز بر اساس نکته‌ی قبلی دقت شما را در مطالعه افزایش می‌دهد).

دور واژه‌هایی که جستجو کرده‌اید با مداد خط بکشید.

این باعث می‌شود در آینده بدانید کدام واژه‌ها را دوباره مي‌بینید. ضمن اینکه پس از مدتی دیدن تعداد زیادی از کلمات که دور آنها خط کشیده‌اید می‌تواند به شدت اعتماد به نفس شما را افزایش دهد.

ممکن است بخواهید برخی صفحه‌ها را تا کنید یا به شکل دیگری نشانه‌گذاری کنید.

لغت‌نامه هم مثل هر کتاب دیگری نکات کمتر مهم و بیشتر مهم دارد. ماژیک‌های Highlighter می‌توانند مفید باشند.

من تا مدتها واژه‌های بسیار ضروری را با رنگ قرمز، واژه‌های زرد رنگ را که به درد نمی خورد اما می‌شد با آن در جمع دوستان پز داد با رنگ زرد و واژه‌هایی که مشکل دیکته‌ای با آنها داشتم را با رنگ سبز علامت‌گذاری می‌کردم. آن دیکشنری را هنوز نگه داشته‌ام!

یادگیری زبان انگلیسی با گوش دادن به موسیقی

نمی‌دانم اهل گوش دادن به موسیقی هستید یا نه. اما اگر اهل گوش دادن به آهنگ های انگلیسی هستید، فرصت خوبی است تا همین کار را به تمرینی برای تقویت زبان انگلیسی تبدیل کنید.

البته طبیعتاً لازم است متن شعرها را جستجو کنید و روی موبایل یا کاغذ داشته باشید.

نمی‌دانم بشود گفت کسی بهترین خواننده برای یادگیری زبان انگلیسی هست یا نه، اما من قدیم کریس دی برگ گوش می‌دادم و به نظرم هم کلماتش را شفاف ادا می‌کرد و هم گوش دادن مکرر به آهنگ‌هایش خسته کننده نبود. البته اینجا دیگر واقعاً سلیقه‌ای است و کسی نمی‌تواند چیزی را برای دیگران تجویز کند.

سایر مطالب مرتبط با یادگیری نوشتن و خواندن و مکالمه زبان انگلیسی

پادکستهایی برای یادگیری زبان انگلیسی

یادگیری زبان انگلیسی به روش جان برین

بهترین دیکشنری برای یادگیری زبان انگلیسی (آنلاین انگلیسی به انگلیسی)

صفتهای پرکاربرد انگلیسی در مکالمه های روزمره

صفتهای پرکاربرد انگلیسی در مکالمه ها و محیط کسب و کار

تقویت مهارت خواندن انگلیسی

آموزش مدیریت کسب و کار (MBA) دوره های توسعه فردی ۶۰ نکته در مذاکره (صوتی) برندسازی شخصی (صوتی) تفکر سیستمی (صوتی) آشنایی با پیتر دراکر (صوتی) مدیریت توجه (صوتی) حرفه‌ای‌گری در کار (صوتی) کتاب های مدیریت راهنمای کتابخوانی (صوتی) آداب معاشرت (صوتی) کتاب های روانشناسی کتاب های مدیریت  


730 نظر بر روی پست “تجربه‌ی من در آموزش و یادگیری زبان انگلیسی

  • نرگس آزادي گفت:

    استاد گرامي
    من از هفت قانون طلايي براي يادگيري زبان انگليسي استفاده ميكنم براتون ايميل ميكنم
    ممنون ميشم نظرتون رو بدونم
    ولي خواهشا حتما توي حجم زياد ايميلا گم وفراموشش نكنين…
    ممنونم محمد رضا جان

  • سجاد گفت:

    ما همچنان از شما داریم درس یاد میگیریم چه در درس مذاکره چه در درس زبان و چه در درس زندگی
    ممنون از اینکه دریغ نمیکنید از آنچه میدونید .

  • مینااا گفت:

    ممنون استاد مدتها بود که یادگیری خودآموز زبان را کنار گذاشته بودم اما پست شما انگیزه ای شد برام که ادامه بدم، با همین ۱۰۰۰ تای شما شروع می کنم

  • سپید گفت:

    سلام استاد
    خیلی کاربردی و عالیه
    واقعا ممنون بخاطر در اشتراک گذاشتن این تجربه ارزشمند
    امیدوارم شرمنده سخاوت شما نشیم و برای یادگیری تلاش کنیم ـزبان رو دوست دارم ولی نه به اندازه ای که مدام پیگیرش باشم گویا دچار اهمال کاریم که امیدوارم رفع کسالت بشه و جدی تر بشم براش چون لزومش رو حس میکنم و بارها نابلدیش یقه ام رو گرفته،بازم ممنون.

  • آزاده گفت:

    سلام
    چقدر عالی بود !
    مخصوصا برای من که دفاع از تز دکتری معطل مدرک تافله !

  • mehran گفت:

    ممنونم محمدرضای عزیز

  • هلیا گفت:

    سلام
    درست همون لحظه ای که داشتم به این موضوع فکر می کردم که ای کاش از کسی که تا به حال کلاس نرفته ولی مهارت خوبی در زبان انگلیسی دارد می پرسیدم که چه جوری میتونم خودم زبان را بخوانم به سایت شما سری زدم و این پیج را دیدم…
    مرسی خدا
    مرسی استاد عزیزم

  • بهروز گفت:

    سلام بر استاد بزرگم محمد رضای عزيز و دوستان گرامی ؛
    من بعد از چند سال كنار گذاشتن آموزش زبان دوباره يك هفته ای است شروع كردم
    و با نرم افزار روزتا استون كار می‌كنم و به نظرم فوق العاده آمد! چون هر چهار مهارت
    زبان رو به طور كامل در بر ميگيره و با يك محيط تعاملی مجبورت ميكنه با لذت كامل حتی
    زمانیكه كار خيلی واجبی هم داری پلك ازش بر نداری؛ اين نرم افزار از روش آموزش مادر به
    كودك الهام گرفته و تا يادنگيری دست از سرت بر نميداره (حتي من شنيدم سربازهای امريكايی
    براي آموختن زبان عربي و فارسي در جنگ عراق و افغانستان ازش بهره های زيادی بردن)
    البته روشی رو كه شما توضيح فرمودين رو هم از همين امروز پی گيری ميكنم وتا به حال ازتون خيلی
    آموختم ؛ خدا پدرو مادرتون رو براتون حفظ كنه وشما رو برای اين دوستان خوب.

  • ابراهیم حیدری نیا گفت:

    استاد عزیز کامنت بنده مشکلی داره که منتشر نمیشه؟

  • اشكان گفت:

    ممنون از مطالب

    من خودم هر موقع كسي از لهجه ام ايراد ميگيره ميگم توو جنوب اسكاتلند اينجوري تلفظ ميكنن !

  • مرضیه گفت:

    ممنونم استاد عزیز خیلی بدردم خورد

  • ناهید گفت:

    یک نکته هم به نظر من می رسه درمورد مکالمه؛ معمولاً از خیلی ها می شنوم و حتی می بینیم که افراد درک مطلب خوبی دارند، اما خیلی با صحبت کردن (مکالمه) انگلیسی مشکل دارند، پیشنهادم اینه که:
    ضمن نوشتن یک پاراگراف روزانه که بسیار بسیار تاثیر گذاره, همون متن رو یک بار برای خودشون بخونند، این باعث می شه که هم گوششون با صدای انگلیسی خودشون آشنا تر بشه و خجالت رو کم می کنه و هم این که تنبلی زبان رو کم می کنه (تولید جمله و ادای کلمات به یک زبان دیگه،جزء آخرین مراحل تولید یک زبان است..یه خرده بیشتر باید روش وقت گذاشت).
    موفق باشید.

  • امیر جمشیدیkia گفت:

    محمدرضا جان

    سلام
    ممنونم

    با سپاس

  • mina گفت:

    مرسی محمد رضا جان ، مرسی بچه ها.فک کنم با کمک شما بتونم نقطه ضعفم رو که زبان هست رو کم کم از بین ببرم.بازم ممنون که هستین استاد بزرگوار و دوستای نازنینم .

  • ابراهیم حیدری نیا گفت:

    سلام استاد عزیز

    سه چهار باری سعی کردم کامنت بزارم اما متاسفانه انگار سیستم شما سر سازگاری با ما نداره. البته کامنتم ۱۶۰۰ واژه‏ای میشه. تو این زمینه محدودیتی هست که اجازه ثبت داده نمیشه؟

  • کربلایی گفت:

    سلام

    مرسی محمد رضای عزیز خیلی جالب بود شما شروع کردی بقیه بچه ها هم خالصانه هرچی میدونستن گفتن کامنتهای همه رو خوندم از همه ممنونم. از بین اونها و روش کاری شما نکات آموزنده خوبی رو دریافت کردم.
    دوست داشتم منم یک توصیه ای که از یک فرد متخصص شنیدم وبسیار میتونه کاربردی باشه برای همه بگم، روش اینه:

    ۱٫ متنهایی رو انتخاب کنید که فایل صوتی داشته باشه(هرکس در سطح خودش) وچندین بار اونها روبدون نگاه کردن به متن گوش کنید قطعا کلماتی وجود دارند که متوجه نمیشوید به متن مراجعه کنید وکلمات را ببینید

    ۲٫حالا در حالی که به فایل صوتی گوش میکنید متن را نگاه کنید. این کار را چند بار ادامه دهید و سعی کنید سرعت نگاهتان با گوش کردنتان برابرشود (البته در ابتدا کار سختیه ولی کم کم آسون میشه)

    ۳٫در این مرحله دوباره فایل صوتی رو گوش بدید وجمله به جمله pause کنید وآن جمله را تکرار کنید در اینجا سعی کنید لهجه وسرعتتون مثل گوینده باشه حتی میتونید هم جمله هارو بگید هم بنویسید. اینطوری روی مهارتها writing , spelling ,speaking هم زمان کار خواهید کرد

    این کارها در شروع بسیار وقت گیره ولی بعد از مدت کوتاهی سرعت کار بالا میره
    برای همه آرزوی موفقیت میکنم

  • hedieh گفت:

    این روشی که گفتین واقعا برای کسی که زبانش خیلی ضعیفه هم مفیده یا ی پایه ای باید داشته باشی؟
    چون من واقعا باید زبان یاد بگیرم ولی یا پولش نیست یا وقت کلاس رفتن ندارم تا الان نتونستم کاری بکنم

  • سید عباس گفت:

    با سلام و احترام جناب شعبانعلی
    اینگونه نوشته هاتون که نشانگر هوش و توانییتون هست رو خیلی می پسندم…
    اما پاره ای اوقات نوشته هاتون بسیار خام جلوه می کنه…

  • آرام گفت:

    با تشکر و لایک برای مطالب عنوان شده استاد و دوستان بخصوص پگاه عزیز
    منم کمی تجربه کردم با اجازه تون در زیر یک گزارشی از خودم میارم شاید برای برخی دوستانم مفید باشه

    دیدم ایرانیها لهجه خیلی بهتری دارن و من هم اونو بدلیل بی لحن بودن زبان فارسی میدونم مثلا وقتی یک هندی انگلیسی حرف بزنه سخت میفهمی چی میگه و شرق اسیایی ها و گاهی یک اسپانیولی زبان…
    ولی خیلی ایرانی هستن که لهجه رو تا حد یک native حرف میزنن ولی یک مساله هم هست اونایی که این خاصیت رو دارن شاید فارسی رو دیگه ناشمرده صحبت کنن نمیدونم… من تجربه شخص خودمو میگم شاید من فارسی رو نمیتونم خیلی با طمانینه و شمرده حرف بزنم و باید مرتب به خودم یادآوری کنم که «آهای! شمرده تر حرف بزن.» ولی خیلی راحت روی انگلیسی سوئیچ میشم و این سرعت کلی در حرف زدن به بهتر انگلیسی صحبت کردنم کمک زیادی کرده.البته هنوز نفهمیدم اول مرغ بوده یا تخم مرغ !!

    دایره لغاتم هنوز برای سطح فول پرافیشنت کافی نیست مشکل هم پاره پاره شدن آموزش و بدتر از اون به کارنبردن هرروزه انگلیسی در محیطه.

    استفاده دائم از متون و دیدن گزارشهای خبری و…که جذابند به جهش در زبان خیلی کمکم کرده.

    حتی برای تخصصی خوندن هم به نظرم بعد از مدتی دیگه میشه توی اون رشته مورد نظرتون متن اصلی رو به دست بگیرین.چون یک الگوی عملی پیش روست که آدمو خیلی جلو میبره مثلا من برای زمینه موردعلاقه ام که کارآفرینی، تجارت خارجی، مدیریت کسب وکار و بازاریابیه در سایتهای معتبری عضو هستم که برام مرتبا مقاله و لینک وبینارهاشونو میفرستن. مدرسه کسب وکار هاروارد HBS قطعا یکی از بهترینهاست…مقالاتشونو مرتبا دریافت میکنم اما!!! بحث مهم درست به کاربردن ابزاری است که در دست داریم…مواظب باشیم تبدیل به مورچه های جمع کننده ای نشیم که هیچیشو خودشون نمیخورن. من یکی از اون گنده ترین مورچه هام. هرچه منابع در دست زیاد میشن و ما سراغشون نرفتیم و نخوندیم وبه کار نبردیم به جای اینکه خوشحال بشیم مرتبا حالمون بدتر میشه.« پس خوبه انتخابی و التزامی کار کنیم.»

    اما در زبان آموزی مشکل بزرگ حفظ این اطلاعاتی است که براش زحمت می کشین که خیلی فرّاره باید یه جوری حل و فصلش کنین شاید در مراحل اول چاره ش کاربری اجباری زبان در محیطه مثلا حتی با مادرتون انگلیسی حرف بزنین حتی اگه از خونه بیرونتون کنه (: ولی این خیلی ضروریه برای کسی که فعلا در محیطی نیست که کاربرد انگلیسی ضرورت محسوب بشه.

    • پگاه گفت:

      سلام آرام عزیز اول که ارادت 🙂 دوم اینکه موضوع مورد علاقه منم کارآفرینی که الان حدود دو ساله دارم روش کار میکنم و خودم کشتم تا بتونم تغییر رشته بدم بهش…جالب بود که تو هم در همین زمینه فعالی…چطوری ایناش و دیگه نمی دونم

      • ناشناس گفت:

        پگاه و حمیده عزیزم
        سلام و ببخشین دیر جواب میدم آخه همین الان سر زدم به سایت

        در زمینه های مختلف مدیریتی (HBS (Harvard Business School قویترینه با همین عنوان جستجو کنین و مقالات رو میتونین در زمینه های فوق پیدا کنین هم خلاصه مقاله و هم معرفی کتاب اساتید خودشون…
        پگاه جان من عشق کارآفرینی ام و چندسال فکر و طراحی ایده روی کسب و کار کوچکتر در حد توان خودم انجام دادم ولی هنوز متاسفانه موفق نشدم اما ناامید نیستم. آقای دکتر علی اصغر جهانگیری هم در معرفی ایده های مناسب و آموزش و همکاری در زمینه های کارآفرینی به جوونترها کمک میکردن. پروژه ای با ایشون تعریف کردیم اما مشکلی برام پیش اومد و نرفتم برای انجام کار. البته افزایش سریع قیمت دلار در همون روزها هم مزید بر علت شد.شرکت رو هم فعلا معلق کردم.
        یک کتاب در زمینه ویژگیهای کارآفرینان موفق از دو کارآفرین مطرح دنیا ترجمه کردم ولی هنوز چاپ نشده ولی مجوزشو چندماهه گرفتم.البته تدریس کارآفرینی نیست بلکه بهتر از اون معرفی خصایل مثبتی برای کارآفرینان و بیان تجربه زندگی کارآفرینانه این دو کارآفرین هست.(این به هیچ وجه یک تبلیغ نیست D: ) در زمینه بازاریابی یک سایت که خوشم اومد Bright Talk بود. راستش الان سورس های مختلفی که طی زمان دیدم رو یادم نمیاد باید برم دنبالشون بگردم. به هر حال معلومه هاروارد دانشگاه رنک اوله و از همه معتبرتره. البته آدم بعضی وقتا بایک منبعی راحتتر ارتباط برقرار میکنه که شاید معتبرترین نباشه.
        ببخشید چقدر حرف زدم.
        موفق باشید هردوتون خیلی زیاد …

        • حمیده گفت:

          سلام ارام جان
          ازت ممنونم
          اگه اینقد فعالی و علاقه مند میتونی بیای تو گروههای که ما کارمیکنیم باهم باشیم
          من با استارتاپ های خوبی کارمیکنم
          با پروژه های کسب و کاراجتماعی
          اصلا شاید تونستیم پروژه مشترک تعریف کنیم
          به من ایمیل بزن
          habibi.hamide@yahoo.com

        • پگاه گفت:

          ممنون از توضیحت آرام عزیز…منم کار تحقیقی انجام میدم روی کارآفرینا از دیتاهای GEM هم استفاده میکنم اکثرا….با این توضیحات اگر درست گرقته باشم کار شما هم یه جور تحقیقه در رابطه با ویژگیهای افراد کارآفرین البته فک کنم کارآفرین هم باشی …کار آخرم روی کارآفرینی زنها در چین بود و تغییری که از سال ۲۰۰۲ تا ۲۰۱۲ بین اونهااتفاق افتاده ….امیدوارم زود زود کتابهات و چاپ کنی

          • آرام گفت:

            پگاه جان ممنونم ازت
            اونقدر عمیق روی کارآفرینی به عنوان رشته تحصیلی یا تحقیقات کار نکردم بیشتر برای کارآفرین شدن خودم این در و اون در زدم. شاید در مطالعاتم تجارت بین الملل و بازاریابی قویتر بوده ولی از اوایل دانشگاه رویای برپا کردن کارخانجات و ایجاد اشتغال برای حداقل ۵۰۰ کارمند داشنم. آرزو بر جوانان عیب نیست دیگه D: …اما این قصه هنور به هیچ جایی نرسیده. فقط زمان گذشته…سوادی هم هنوز کسب نشده…

            اولین بار GEM رو از رابرت کیوساکی که کتاباشو خوندم و ترجمه کردم شنیدم
            ایمیلم رو داشته باشی خوشحال میشم :
            aram.akhoondi@gmail.com

            • پگاه گفت:

              آرزو بر جوانان عیب نیست؟؟!!!!…به نظر من کسی که آرزو یا همون هدف نداشته باشه اصن آدم نیست ….هرچقدر آرزوهای آدمی بزرگتر باشه نشون از وسعت روح و ذهنت پس مطمین باش اون اندوخته علم و دانش یکجا به بار میشینه 🙂 ایمیلت و برداشتم

    • حمیده گفت:

      سلام ارام جان
      اون سایتارو به ماهم معرفی کن چون زمینه کاریمون یکیه!

    • محمدحسن بهرامی گفت:

      با سلام، از این مورچه ها خیلی خوشم اومد اما من فکر کنم وضعیت آدمی از مورچه هم بدتر هست لااقل اگر مورچه خودش نخوره دیگران می خورند اما خوب وضعیت آدمی بدتر از این هاست غرق در قفس ذهنی که ناخودآگاهش دورش می پیچه ، بعضی وقت ها به خاطر فرار از فشار ذهنی و اینکه به خودمان فشار نیاوریم به مغزمان خداناکرده کار نیندازیم عجب کارهای عجیب و غریبی می کنیم.
      در مورد اینکه ایرانی ها لحن ندارند کمی خنده دار است چون شما زبان فارسی را بلدید فکر می کنید لهجه ندارد اما بقیه را که بلد نیستید لهجه دارند وقتی آدمی زبانی را یاد می گیرد لهجه فراموش می شود. بحث پیرامون لهجه و اصوات خیلی مبحث طولانی هست حالا اینکه ایرانی ها لهجه کمتر دارند شاید به این علت باشه شما اصوات و لهجه فارسی را آشنایی دارید و به همین خاطر تصور می کنید چون با لهجه فارسی حرف می زند یعنی انگلیسی اش لهجه خوبی دارد من یاد حرف های خوب معلم بزرگم محمدرضا می افتم که ذهن آدمی قضاوت براساس خودش می کند (همان مبحث تصمیم گیری و خرید موبایل و…)

  • نرگس ف گفت:

    مننون از راهنمايي هاتون من روزانه نويسي رو به همين روشي كه گفتين وقتي تازه كلاس زبان مي رفتم انجام مي دادم و واقعا عالي بود. با اينكه افتخار ملاقات حضوري با شما رو نداشتم اما ارادتم هر روز به شما بيشتر ميشه . هميشه سلامت و شاد و موفق باشيد استاد ناديده 🙂

  • hengameh گفت:

    واقعا ممنونم
    گل کاشتین
    چند وقته با خودم کلنجار میرم از کجا و چه جوری شروع کنم
    راستش
    در فهمیدن لغات تخصصی رشته خودم مشکلی ندارم
    اما در مکالمه و گرامر به شدت مشکل دارم
    مرسی از راهنمایی خوب و بجا
    ممنون 🙂

  • مهدی گفت:

    مهارت زبانتون خوب نیست ۱۱۰ شدید؟؟؟ خوب بود جب می شدید؟؟؟ :دی

  • آمیتریس گفت:

    ممنونم استاد .

  • M.H.B گفت:

    به نظر من چیزی که باعث می شه حرفهای شما نسبت به برخی دوستان در رابطه با یادگیری های توانایی های جدید تاثیرگذارتر بشه این هست که شما خوب به یاد می آورید! گذشته خودتون رو خوب به یاد می آورید! 🙂
    گاهی بعضی ها وقتی مشاوره می دهند اونقدر با آب و تاب درباره توانایی های خودشون حرف می زنن انگار از مادر اینطوری متولد شده اند!!

  • علیرضا عبّاسی گفت:

    سپاس از لطف و بزرگواری شما.

  • azar گفت:

    بسیار هم عالی ، ممنون آقای محمدرضا … مرسی از اعتراف زیبا و مفید شما که باعث میشه با همزاد پنداری اعتماد به نفسمون بیشتر شه

  • محمدرضا گفت:

    سلام محمدرضای عزیز.من هم روشی متفاوت برای یادگیری را شروع کردم البته اول راهم که صحبت های توباعث کامل تر شدن برنامم شد.ممنونم.
    لطفن نام کتاب های خودت و هر کتاب خوبی که در زمینه ی مذاکره هست را برام بفرست ممنونم.
    یاعلی

  • هاشم گفت:

    اتفاقا من داشتم يك مطلب انگليسى و با ترجمه عربيش رو مى خوندم يكى از انگيزه هام هم اين بود كه گفته بوديد عربى وانگليسى والمانى بلديد كه شما اين متن رو گذاشتيد من اين رو به فال نيك مى گيرم ضمنا فكر نكنم امريكاياش هم بالاى ١٠٠شن 🙂

  • montazeriani گفت:

    سلام مثل همه مطالب شما زیبا و کاربردی بود مشتری هر روز شما http://rezamontazer.blogfa.com ( حیات غرب)

  • دیدگاهتان را بنویسید (مختص دوستان متممی با بیش از ۱۵۰ امتیاز)


    لینک دریافت کد فعال

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    yeni bahis siteleri 2022 bahis siteleri betebet
    What Does Booter & Stresser Mean What is an IP booter and stresser