دوره‌های صوتی آموزشی مدیریت و توسعه فردی متمم (کلیک کنید)

بیایید گاهی هم مرکز عالم نباشیم…

وقتی راجع به  گیاه خواری نوشتم، انتظارم این بود که تفکر سیستمی در مرکز توجه مخاطب قرار گیرد. اما واقعیت این است که در ذیل آن نوشته (در سایت و فیس بوک)، همه چیز بحث شد غیر از آنچه من می خواستم. از مقدس اندیشان سطحی که به من یادآوری می‌کردند انسان اشرف مخلوقات است و هر آنچه در طبیعت است در اختیار اوست و می‌تواند به هر شکل دلخواهی هر موجود دیگری را مورد استفاده قرار دهد تا گیاهخواران دگم که چنان از حیوانات دفاع می‌کردند که فکر می‌کنم اگر چاره‌ای داشتند، گوشت ما را هم تکه تکه می‌کردند تا خوراک سگ‌هایشان شود.

انسانها در مورد موتور یک ساعت مکانیکی می‌فهمند که ما قطعه‌ی کوچک و قطعه‌ی بزرگ داریم. اما قطعه‌ی بیشتر مهم و قطعه‌ی کمتر مهم نداریم. مهم نیست کوچک ترین چرخ‌دنده‌ی ساعت خراب شود یا بزرگترین عقربه‌ی آن. به هر حال دیگر ساعتی وجود ندارد. اما نمی‌دانم چرا در عالم هستی این نگاه را نداریم. چرا فکر نمی‌کنیم که در اکو سیستم بزرگ هستی، یک موش به همان‌ اندازه می‌تواند مهم باشد که یک آدم. یک سگ به همان اندازه می‌تواند ارزشمند باشد که یک سوسک. یک درخت به همان اندازه برای بشریت مفید است که یک مادر.

دانسته‌های مذهبی‌ام را مرور می‌کردم. گفتگوی زیبای موسی و خداوند را به یاد آوردم. آن هنگام که خداوند از موسی خواست که پست ترین موجود را نزدش بیاورد. موسی گشت و لاشه‌ی سگی را پیدا کرد. اما در آخرین لحظه پشیمان شد و گفت: شاید این سگ از من شریف‌تر باشد. و ندا آمد که: اگر آن سگ را می‌آوردی، رسالتم را از تو می‌گرفتم!

به یاد آوردم کلام خداوند را (کهف-۲۰) وقتی که در مورد تعداد اصحاب کهف صحبت می‌کند و در انتهای هر جمله، آن سگ را هم مي‌شمارد!

به یاد آوردم فیلم معروف National Geographic را که یوزپلنگی را نشان می‌دهد که میمونی را شکار می‌کند و پس از شکار میفهمد که میمون نوزادی دارد و بر خلاف خوی حیوانی، مسئولیت پرورش آن نوزاد را می‌پذیرد و مقایسه می‌کنم با زنان و مردانی که غیرمسئولانه، صرفاْ برای سرگرمی و تحقق رویاهای محقق نشده‌ی خود، پای نوزادی را به دنیا باز می‌کنند و دیگر زمانی، از سر هوس و خیانت، فرزند خود را در جامعه بی سرپرست و بدسرپرست، رها می‌کنند (لینک دانلود فیلم نشنال جئوگرافیک).

بیایید قضاوت‌های ارزشی را کنار بگذاریم. به خاطر بسپاریم که انسان می‌تواند پست‌تر از خاک یا برتر از افلاک باشد.

ما همه گرفتار یک سرنوشتیم. در روی این سنگ گردان معلق، چرخدنده های ساعتی هستیم که سالها قبل از ما گردیده و سالها پس از ما نیز خواهد گردید و هرگز نخواهیم فهمید کدامیک، در ساعت هستی، عقربه‌ی کوک و دقیق بوده‌ایم…

کاریکاتور میمون درباره تکامل

آموزش مدیریت کسب و کار (MBA) دوره های توسعه فردی ۶۰ نکته در مذاکره (صوتی) برندسازی شخصی (صوتی) تفکر سیستمی (صوتی) آشنایی با پیتر دراکر (صوتی) مدیریت توجه (صوتی) حرفه‌ای‌گری در کار (صوتی) کتاب های مدیریت راهنمای کتابخوانی (صوتی) آداب معاشرت (صوتی) کتاب های روانشناسی کتاب های مدیریت  


78 نظر بر روی پست “بیایید گاهی هم مرکز عالم نباشیم…

  • مرتضی گفت:

    سلام؛
    والا من که نمیخوام مرکز عالم باشم، این عالمه که اصرار داره دور من بچرخه.
    ولی از شوخی به دور، اگر این پست رو قبل از پست گیاه خواری مینوشتی، تاثیرش بیشتر بود. این پست خیلی قشنگه خداییش.
    ولی یک نکته هم در مورد فیلمی که لینکشو گذاشتی به ذهنم اومد.
    این یوزپلنگه اگر آدم بود، از اون آدمایی میشد که میرفت رگبار مسلسل رو میگرفت رو به مردم و ۱۰۰۰۰۰ نفر رو میکشت، بعدش به رفیقاش میگفت نه نه نه، شلیک نکنید یه بچه داره از خیابون رد میشه 😀

  • سارا نعمتی گفت:

    سلام. من فکر میکنم یکی از مهم تریم موانعی که باعث میشه یکنفر کمتر تفکر سیستمی داشته باشه ، مربوط میشه به فرافکنی فرد واین دقیقا حرف شما رو تو پست قبلی که گفتید: امار نشون میده افرادی که گیاهخوارن بیشتر از افرادی که گیاهخوار نیستن مرتکب قتل حیوانات میشن و و یکی دیگه از موانع فکر میکنم تفکر کمیتی هستش و ومانع دیگه تمرکزوسواسی بر روند وقایع ، اینو من خودم از یکی شنیدم که تو کشتار گاه دیده بود که به گاو ها شک وارد میکنن و همین براش یه ذهنیت بد ساخته بود. واینکه ایا از کسی که با ست کردن رنگ لاک ناخنش با جورابش ، توهم خلاق بودن بهش دست میده ایا باید انتظار تفکر سیستمی داشت؟؟؟؟

  • سارا.. گفت:

    راستش من مطلب قبلی رو که خوندم هیچ نتیجه خاصی نگرفتم وبسیار شرمنده که فک کردم که شما موضوع کم آوردین و یه همچین انشایی نوشتین و گذاشتین تو دلنوشته هاتون وخب اصلا جور در نمی یومد با اونچیزی که از شما دیده بودم
    این پست رو که خوندم تازه مطلب رو گرفتم و کلی لذت بردم مخصوصا از قسمت” انسانها در مورد موتور یک ساعت مکانیکی می‌فهمند که ما قطعه‌ی کوچک و قطعه‌ی بزرگ داریم. اما قطعه‌ی بیشتر مهم و قطعه‌ی کمتر مهم نداریم. مهم نیست کوچک ترین چرخ‌دنده‌ی ساعت خراب شود یا بزرگترین عقربه‌ی آن. به هر حال دیگر ساعتی وجود ندارد. ”
    اما فک میکنم یکم حق با رضاست … اخه خیلی راحت نمیشه فهمید حتی اگه یه کوچولو اشاره می کردین عالی میشد

    به هر حال ازین مطلبتون و از کامنت های بچه ها کلی استفاده کردم

  • fallah گفت:

    مرسی برای هر آنچه که به من آموختید و می آموزید.

  • امیر گفت:

    با سلام و احترام
    در خصوص این مطلب یک خلط مبحثی به نظرم رسید که فکر کردم بد نباشه مطرحش کنم.
    ۱- این که از منظر اکوسیستم همانقدر که انسان مهمه، دیگر موجودات هم مهمند، درست.
    ۲- این که انسانها می تونن به مراتب از حیوانات هم وحشی تر و بدتر بشوند، این هم درست-که هم شواهد تاریخی این مطلب را تایید می کنه و هم قرآن رو این مطلب صحه گذاشته… اولئك كالانعام بل هم اضل اولئك هم الغافلون‏» (اعراف:۱۷۹).
    اما گره زدن این دو موضوع با مسئله ظرفیت های وجودی انسان برای رسیدن به رشد و کمال -که به نظر می رسه دوستانی که اشاره به اشرف مخلوقات بودن انسان کرده اند، ناظر به همین مسئله باشه- نباید یکی فرض شود. به حتم از منظر اکوسیستمی انسان “قابل مقایسه” با دیگر موجوداته، و به حتم یک سر طیفی که انسان می تونه درونش نوسان کنه، می تونه از حیوان پست تر باشه؛ اما نباید این نکته را فراموش کنیم که انسان به صورت “بالقوه” ظرفیت وجودی بسیار بالاتری از حیوانات برای رشد داشته و از این جهت با دیگر مخلوقات “غیر قابل مقایسه” است. این مسئله را هم تجربه تایید می کنه و هم تایید قرآنی دارد…
    وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَنِی آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی اَلْبَرِّ وَ اَلْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ اَلطَّیِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى‏ كَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضِیلاً؛[اسراء/۱۷] ما فرزندان آدم را كرامت بخشیدیم و بر دریا و خشكى سوار كردیم و از چیزهاى پاك و پاكیزه روزى دادیم و بر بسیارى از مخلوقات خویش برتریشان نهادیم‏».

  • روزبه علایی گفت:

    وای بر این اندیشه و همت ما
    این کوته نظر و پیشه ی بی حاصل ما
    جمع نکردیم هنری و نداشتیم اثری
    کشف نکردیم خود احسن ارزنده ما

    شاعر : خودم

  • رضا گفت:

    سلام

    امروز که بعد از اینکه توضیحی بر یادداشت شما با موضوع “گیاه خواری با دستهای خونین” نوشتم، این یادداشت دیگر شما را دیدم که از تفکر سیستمی حرف زدید و انتظاری که برآورده نشد.

    راستش خوب که نگاه میکنم، می بینم همه زندگی مان این شده که با همه ابزارهایی که در اختیارمان است (از منطق و ریاضی و فلسفه و برهان های عقلی و …. تا تاختن به دیگران برای اثبات درستی نظر خودمان) توجیه کنیم کارهایی را که میکنیم یا نمی کنیم.
    نمی دانم که آن کامنت من برای شما معنی تفکر سیستمی را میدهد یا نه. خودم که موقع نوشتن آن کامت، به پشت پرده یادداشت شما فکر نکردم و اصولی کلی را نوشتم که در مورد گیاهخواری یا گوشت خواری و … وجود دارد.

    طرز نوشتن آن مطلب و به خصوص عنوانی که برای انتخاب کرده بودید، تهاجمی بود بر علیه گیاهخواری. شاید هم بر کوته نگری افراد در انتخاب روش زندگی شان. ولی انصاف بدهید که این لحن نوشتن، تفکر سیستمی را ترویج نمیکند.
    برعکس، برداشت من خواننده این بود که “تویی که فکر میکنی با گیاهخواری، جانوران را از مرگ نجات میدهی، اشتباه میکنی. با گیاهخواری تو، تعداد بیشتری جانور می میرند” و نتیجه اخلاقی اینکه بهتر است تو هم مثل بقیه باشی بلکه به نجات آنها کمک کنی.

    طبیعی است که اگر خواننده موافق نظر مطرح شده باشد، دلایل دیگری مثل آیات و احادیث و توجیهات علمی می آورد و اگر مخالف باشد، سعی میکند که با دلایل دیگری، نظر نویسنده را رد کند. در حالی که همانطور که در آن کامنت نوشتم آدمها در مورد غرایز شان مثل سایر حیوانات هستند.
    پس نیازی به این همه صغری و کبری چیدن نیست. فقط کافی است که به طبیعت خودمان برگردیم و فارغ از همه ی پارادایم ها ببینیم که آیا از این مدل خوردن و یا این همه خوردن راضی و خوشحال هستیم؟ آیا سایر جانوران هم مثل ما غذا میخورند (از نظر کمیت و کیفیت و نوع غذا) ؟

    کلی تر بگویم:
    چه چیزی همه ی رفتارهای غریزی ما را عوض کرده؟ غرایزی که برای رسیدن به آنها و افزایش آنها به بیشتر و بیشتر، حاضریم هر کاری انجام دهیم. انگار که وظیفه و مسئولیت ما شده فقط برآورده کردن غرایزمان، آنهم بصورت نامحدود.
    به دور و بر خودمان نگاه کنیم؟ چند درصد این را تشکیل داده و چند درصد چیزهای دیگر. هدف از خلقت این بوده؟ حد نهایی بشر همین است؟ کجای کار هستیم؟
    این که هیچ، به همدیگر هم پرخاش میکنیم که تو اشتباه میکنی و من درست میگویم. بعد شده ایم فرقه های مختلف و گروه های متفاوت و NGO های فراوان و هر کسی هم آیینه حقیقت خودش را در دست دارد.

    بعد از این همه تحقیق و دانش اندوزی و حل نادانسته ها، هنوز در این مانده ایم که این غریزه ساده و طبیعی چرا هست و چکارش کنیم؟ یکی نفی اش می کند و نفس اماره اش می خواند و دیگری از لیبیدو بعنوان اصل اول اسم میبرد.
    چرا اینقدر سخت گرفته ایم.

    اگر خیلی ساده قبولشان کنیم؛ یعنی نه سعی بر کتمان و حذفشان داشته باشیم و نه تحریک و تهییج شان کنیم، فکر میکنید چه اتفاقی می افتد؟

    گاهی فکر میکنم که مشکل بشر، زیادی فکر کردن در مواردی است که نیازی به فکر کردن ندارد.

    ارادتمند – رضا

    • رضا جان. تغییر عادت خوردن ما یک «فرضیه» است.
      بسیاری معتقدند که اختراع چاقو و آتش به ما کمک کرد عادت خوردن خود را اصلاح کنیم.

      نمیدانم کدام فرض درست است اما هر دو فرض است!

      • رضا گفت:

        ممنون از توجه شما.

        نیازی به فرضیه و غیره نیست. فقط کافی است خودمان را به جای انسانهای اولیه ای بگذاریم که در غارها و بالای درختان زندگی میکردند. فکر میکنید که برای سیر کردن شکممان باید چه کاری میکردیم؟

        مطمئناً نمیتوانستیم به اولین پیتزا فروشی زنگ بزنیم که پیتزا پپرونی برایمان بیاورد ! مجبور بودیم از هر راهی که شد این شکم بی مروت را سیر کنیم. راحت ترین راه استفاده از میوه درختان باید باشد که پا ندارند تا فرار کنند!
        وقتی تعدادمان بیشتر شد و یا در زمستان که درختان میوه ندارند، مجبور میشویم که هر چیزی را که میشود قار و قور شکم را از بین ببرد، ببلعیم.
        اینجا دیگر حیوانات هم میشوند معلم ما. می بینیم که حیوانات کوچکتر را شکار میکنند و زنده زنده و خام خام میخورند و بعد هم آروغ ناشی از سیری.

        یاد گرفتیم و شکار حیوانات را در کنار خوردن میوه ها ادامه دادیم تا اینکه بر حسب اتفاق آتش را کشف کردیم و یاد گرفتیم که میشود گوشت سفت را بر روی آن نرم تر کرد و راحت تر خورد.
        ادامه ماجرا دیگر فرقی در موضوع بحث نمیکند.

        من هم به تغییر عادت غذا خوردن کاری نداشتم. بحث من بر روی تاکید بر خوردن و خوردن برای لذت بردن است. همه ی زندگی مان دارد میشود لذت بردن. راحت و دم دست تر از همه چیز هم، لذتهای غریزی است که راحت تر از کتاب خواندن و فکر کردن و تحقیق و …. است.

        محمدرضای عزیز : از مسیر اصلی تکامل انحراف پیدا کرده ایم.

        • رضا جان.

          تکامل فقط یک مسیر اصلی دارد. آن هم مسیری است که طی شده. این تعریف تکامل است.

          ما تکامل غیر طبیعی نداریم چون چیزی غیر از طبیعت در جهان وجود ندارد. بمب اتم هم یک محصول طبیعی است که در اثر تکامل آبزیان و ورود آنها به خشکی و قدرتمند شدن آنها تولید شده است.

    • آرام گفت:

      لایک
      خیلی ساده قبولشان کنیم؛ یعنی نه سعی بر کتمان و حذفشان داشته باشیم و نه تحریک و تهییج شان کنیم،

      توازن در فکر و عمل …تعادل در دوستی و دشمنی …اندکی خود را جای دیگری گذاشتن…هم درباره آدمها و هم درباره اعضای دیگر اکوسیستم…

  • نازيلا گفت:

    سلام
    فيلم را ديدم، فوق العاده است
    گاهي وقتا غير انسانها خيلي انسان تر از انسان ها رفتار ميكنن
    ممنونم اين فرصت را داديد

  • میثم گفت:

    محمد رضا جان

    نمیدونم این ویدئو رو دیدی یا نه، واقعا بی نظیره. در مورد یه ماره که بچه ی پلنگو میخوره، اما برخورد مادرانه پلنگ شگفت آوره.

    سایتش قیلتره، ولی امیدوارم همه برید و ببینید. پیشنهاد ویژه.

    در ضمن کلیپ شما اشک من رو که در آورد.

  • مریمی گفت:

    من منطق قضیه ساعت را می فهمم ولی آدمها یک خصلت خودپسندی دارند.
    اینکه من تکم و متفاوت از بقیه. همیشه حق ذارم. من بالاترم و نظر و تصمیمم بالاتر از بقیه اسب.
    همه سیستم ساعت را می بینند ولی حرفی یا کاری رو می کنند که دوس دارن و حس قدرت رو بهشون می ده.

  • عظیمه گفت:

    محمدرضا
    چه چیزی انقدر ناراحت ت کرده؟
    ماشینی زندگی کردن ما آدم ها… و مسائلی مثل دخالت ناصحیح آدم ها در چرخه یک سیستم…؛ یا نمی دانم که نمی دانم های ما…؟
    ناراحتی یه معلم، از تنبیه شدن یه شاگرد هم سخت تره.
    … امیدوارم هر چه زودتر حل بشه.

  • لیدر گفت:

    همیشه تو نوشته هاتون به آدم یادآوری می کنید که مواظب حرف زدنت،نگاه کردنت و قضاوت کردنت در مورد اطرافیان و پیرامون زندگیت باش. هر نوشته تون یه نگاه نو و جدید به ادم میده. ممنون!

  • هايده باقري گفت:

    سلام
    ديروز با يه دوستي صحبت مي كردم بهش گفتم نهايتا در عالم اونچه مهمه و تاثير گذاره انسان بودنه و انساني رفتار كردن
    به من گفت اي ي ي تنها چيزي كه اهميت نداره الانه انسان بودنه !!! حرفش حس تهي شدن خيلي بدي به من داد چقدر از ادمها به نظرتون اين روزها اينجوري فكر مي كنند؟؟؟؟؟!!!

  • بهادر گفت:

    جایی خوندم که اگر نسل قورباغه ها از بین بره کلا حیات نابود میشه. در این مورد که هر موجودی در چرخه حیات نقشی داره ولو اینکه به چشم ما نیاد باهاتون موافقم. ولی د رهمین چرخه پلنگ آهو رو شکار می کنه تا توازن برقرار بمونه. چرا گوسفند قسمت انسان نباشه؟ شاید توازن همین باشه!

    • هادی گفت:

      آقای بهادر با نظرتون مخالفم
      شاید درهمین چند سال اخیر نسل چندین گونه از موجودات چه گیاهی چه جانوری منقرض شده ولی حیات کماکان ادامه داره!!!

  • عباس عسگری گفت:

    سلام محمدرضا جان
    فوق العاده بود
    همیشه سبز باشی

  • سمی گفت:

    “چشمها را باید شست، جور دیگری باید دید.” استاد خیلی جامع و زیبا بود نتونستم فقط به لایک اکتفا کنم.

  • پگاه گفت:

    چقدر این عکس محشره

  • مینا گفت:

    هر موجودی با بودن خود جهت تحقق وظیفه و رسالتی که داره حرکت میکنه.میتوانه از نگاه ناظر مثبت نباشه ، مهم نیست ! ولی باید باشد. هر جزیی از حیات ناخواسته و آنجا که شعور می آید خواسته ، به دیگری وابسته است.حالا می خواهد دیگری دوستتان باشد یا یک پشه آفریقایی ، کیلومتر ها دورتر.
    نتیجه ، هر چیزی در کنار ما مهمه و بر زندگی ما مستقیم یا غیر مستقیم تاثیر می گذارد. با این عناوین – اشرف مخلوقات – خودمان را گول نزنیم ، چون بسیار هستند انسان نماهایی که سودمندیشان از یک سوسک کمتره.

  • حسین گفت:

    استاد، میشه به ما هم یاد بدین چطور مثل شما تمثیل های زیبا و معنی دار بسازیم؟

  • مریم1992 گفت:

    ما انسانها اگر اینقد خودبین نمی بودیم هیچوقت زنده بودن طبیعتی رو که اینقد بهش وابسته ایم و اگر لحظه ای نظمش به هم بخوره طول و عرض زندگی ما هم تغییر میکنه، رو انکار نمیکردیم.
    این انسانه که راجب یک چیز یکسان میتونه متفاوت قضاوت کنه :
    یک درخت اگر در مسیر تفرجگاهش باشه موجود زنده س و باید برکه ای رو به سمتش سرازیر کرد یا حتی میشه مسیر ابری رو برای باریدن روش تغییر داد ، اما اگر همون درخت در مسیر جاده ای باشه دیگه زنده نیس!!!!!!!!!!!!!!!
    انگار زنده بودن طبیعت منوط به مفید بودنش برای راحت طلبی های انسانه!!!!

  • سعیده (آذر) گفت:

    با سلام، آیا جایی در مورد تفکر سیستمی توضیحی دادید؟ من اطلاعی در مورد این اصطلاح ندارم! و چقدر در کامنتهای اخیر این اصطلاح مطرح شده…

  • shiva گفت:

    ادبیات شما رو دوست دارم محمدرضای عزیز، موجز ، مختصر ، برنده و در عین حال بیان دقیق و بکر از یک موضوع . دیدگاههای متفاوت که بارها به من یادآوری کرده انقدر کلیشه ای فکر نکنم. به عنوان شخصی که زمانی دستی بر قلم داشتم ولی عقربه های !! زمان و جبر اجتماع و چشم و هم چشمی ها وادارم کرد قلم رو زمین بگذارم و خط کش و ماشین حساب دست بگیرم خیلی از قلم رسای شما لذت میبرم. همین دیروز یک جلد از کتاب فنون مذاکره جنابعالی رو تهیه کردم و واقعا به دنبال زمان مناسبی میگردم تا بخونمش به امید موفقیت و موثر بودن هر چه بیشتر

    • شیوای عزیز. ممنونم از لطفت. امیدوارم زودتر قلم رو به دست بگیری دوباره. که من به عنوان یک مهندس، به خاطر تمام روزهایی که پیچ گوشتی دستم بود، حسرت میخورم…

      • فاطمه گفت:

        رضا جان ولی اون پیچ گوشتی دست گرفتن ها هم لازم بوده که به این مرحله از رشد برسی! من هر کاری که می کنم می دونم دارم یه جنبه دیگه از زندگی رو میبینم و باهاش ارتباط برقرار می کنم که بدون اون کارها شناختم هنوز ناقصه

  • milad گفت:

    محمد رضا . خیلی ببخشید ولی من از خوندن این نوشته احساس خوبی بهم دست نداد.نمیدونم چرا.ولی به هر حال فکر می کنم دلایلش اینا بود:
    “وقتی راجع به گیاه خواری نوشتم، انتظارم این بود که تفکر سیستمی در مرکز توجه مخاطب قرار گیرد. اما واقعیت این است که در ذیل آن نوشته ، همه چیز بحث شد غیر از آنچه من می خواستم(خوب علتی هم نداشته که اون چیزی که شما خودت میخوای بحث بشه!هرکسی نحوه تفکری داره). از مقدس اندیشان سطحی که به من یادآوری می‌کردند انسان اشرف مخلوقات است و هر آنچه در طبیعت است در اختیار اوست و می‌تواند به هر شکل دلخواهی هر موجود دیگری را مورد استفاده قرار دهد(دقیقا بد ترین نظرات رو توجه کردی دیگه!) تا گیاهخواران دگم که چنان از حیوانات دفاع می‌کردند که فکر می‌کنم اگر چاره‌ای داشتند، گوشت ما را هم تکه تکه می‌کردند تا خوراک سگ‌هایشان شود.(و باز هم بدترین نظرات رو در نظر گرفتی)”
    راستی محمد رضا اصلا نمی خوام نقد کنم ، به حرفت خرده بگیرم یا بگم تو اشتباه می کنی و من راست میگم و تو بدبینی و ازین حرفای مخصوص آدم های همیشه خرده گیر.فقط نوشتم که چه چیزاییش به دلم ننشست (برخلاف بسیاری از نوشته های دیگت که به دلم نشسته بود و گفتم) و به نظر من جالب نبود،خوب همینه دیگه .این جا هم دل نوشته هست!قرار نیست تو طبق نظر من بنویسی یا برعکس.من این رو می فهمم.

    • میلاد عزیز. وقتی داری یک محدوده رو توصیف میکنی دو Extreme رو باید بگی. ضمنا اگر کامنتهای فیس رو دیده باشی میبینی که فضا همینه.

      • مریمی گفت:

        من منطق قضیه ساعت را می فهمم ولی آدمها یک خصلت خودپسندی دارند.
        اینکه من تکم و متفاوت از بقیه. همیشه حق ذارم. من بالاترم و نظر و تصمیمم بالاتر از بقیه اسب.
        همه سیستم ساعت را می بینند ولی حرفی یا کاری رو می کنند که دوس دارن و حس قدرت رو بهشون می ده.

  • فائزه گفت:

    آخه استاد من! از آدم مغرور خودبرتربینی که به هم نوع خودش بر اساس معیارهای پوچ و بی ارزش نابودشدنی از بالا به پایین نگاه میکنه چطور میشه انتظار داشت که یک موجود زنده غیر هم نوع رو از پایین به بالا نگاه کنه؟!!!
    نظر من: آدم میتونه پست تر از خاک یا برتر از افلاک باشه اما انسان همیشه برتر از افلاکه و اشرف مخلوقاته.

  • عاطفه گفت:

    کاملا درسته… ما تو دنیا به این بزرگی بخش خیلی خیلی خیلی کوچیکی هستیم… و جالب اینجاست که این کره سنگی گردون بدون همه انسانها هم می چرخه، حتی بهتر! انسان با علم آزمایشی ناقصش عمدی و غیرعمدی شروع به تخریب دنیای خودش می کنه… با غرو ر و نخوت بر این راه میره غافل از اینکه انقدر ضعیف و ذلیله که به کوچکترین اعضای هستی یعنی میکرو ارگانیسم ها هم نیازمنده …که اگر نبودند تعفن همه دنیا رو نیست می کرد قبل اینکه انسان بتونه پا رو این کره بذاره….

  • داود گفت:

    چرا اشاره ای نکردی به این واقعیت که چرا باید بعضی ها عقربه کوچک باشن بعضی ها عقربه بزرگ بعضی ها هم یه چرخدنده کوچیک؟؟چرا این حق انتخاب وجود نداره که ما کدوم باشیم؟

  • حسین گفت:

    من قبلا قضیه رو شنیده بودم ولی باور نمیکردم حالا هر دو موردو هم هر روز میبینم هم باورم تلخ تر از هر روز است

  • azam گفت:

    چه جالبه این تفکر سیستمی .. و من به این فکر میکنم که من به عنوان یه سیستم چطور ورودی و خروجی هام را مدیریت کنم که بهینه باشه و بشود برتر از افلاک.

    ممنون که هستی

  • shirin گفت:

    خیلیییی زیبا نوشتید … واقعا ممنون ازتون که هر از گاهی یه تلنگر به ما می زنید

  • دیدگاهتان را بنویسید (مختص دوستان متممی با بیش از ۱۵۰ امتیاز)


    لینک دریافت کد فعال

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    yeni bahis siteleri 2022 bahis siteleri betebet
    What Does Booter & Stresser Mean What is an IP booter and stresser