تقدیم به همه دختران سرزمینم که کمتر به خاطر «خودشان» و «بودنشان» تحسین شده اند. کسانی که حتی وقتی خواستیم تحسینشان کنیم گفتیم: «میتوانند مادران خوبی باشند و جامعه ی فردا را بسازند» و فراموش کردیم که جامعه ی امروز نیز، با اشک ها و لبخندهای آنها ساخته میشود…:
وقتی برای کودکی که در فیلم مُرد، گریست، گفتیم گریه اش دخترانه است.
وقتی با ساده ترین اتفاق، از ته دل خندید، گفتیم رفتارش دخترانه است.
وقتی با کلمات زندگی کرد و رویا پرداخت، گفتیم ذهنش دخترانه است.
وقتی که قهر کرد و میدانستیم که زود باز میگردد، گفتیم: قهرش دخترانه است.
وقتی رنگ و زیبایی را فهمید و گفت، گفتیم: نگاهش دخترانه است.
وقتی برای رابطه ای که ساخت، زندگیش را باخت، گفتیم: دوستیش دخترانه است…
همه ی آن چیزی را که از ما یک «انسان» میساخت، رفتارهای دخترانه نامیدیم. طوری که اگر رفتار دخترانه را از یک «انسان» بگیریم، دیگر «انسان» باقی نمی میماند!
اشتباه هم نگفته ایم. بی دلیل نیست که مردها، پس از ترک همه رفتارهای دخترانه و پس از سالها جستجوی بزرگی و بزرگمنشی، تکیه گاه و توانمندی، آرامش و احساس، قدرت و قاطعیت، دیر یا زود می آموزند که انسانیتی را که جستجو می کنند باید در وجود یک دختر بیابند.
سلام آقای شعبانعلی
مدتی است که این نامه((دخترکم برای کسی که برایت نمیجنگد نجنگ….چرا اشکهایت را هر روز پاک کنی….کسی که باعث گریه ات میشود پاک کن…دخترکم به سوی کسی که ناز میکنددست نیاز دراز نکن…بیاموز این تو هستی که باید ناز کنی….دخترکم تو زیباترینی… .همیشه با این باور زندگی کن…خودت را فراموش نکن… .شاید گریه یا خنده ات برای بعضی ها بی ارزش باشد….اما به یاد داشته باش….کسانی هستند که وقتی میخندی جان تازه میگیرند….دخترک من هیچگاه برای شروع دوباره دیر نیست….اشتباه که کردی برخیز….اشکالی ندارد….بگذار دیگران هر چه دوست دارند بگویند…..خوب باش ولی سعی نکن این را به دیگران بفهمانی کسی که ذره ای شعور داشته باشد خاص بودنت را در می یابد…. زمستان است…. زیاد میشنوی هوا دو نفره است!!!!به درک که دو نفره است تنها قدم زدندنیای دیگری دارد..دخترکم شاید شاهزاده را همه بشناسند اما باور داشته باش….برای پدرت تو ملکه هستی….گریه کرده ای؟؟؟؟ رنج کشیده ای؟؟؟؟ سرت کلاه رفت؟؟؟اذیتت کرده اند؟؟؟ عیبی ندارد…. نگذار تکرار شود….گاهی تکرار یک درد دردناک تر است!!!احساس تو با ارزش است خرج هر کسی نکن…از تمام مردهایی که میبینی و متلک نثارت میکننداز تمام مردان این شهر ممنون باش…ممنون باش که هر روز لطافت تو را،ظرافت تو را، زیبایت را یادآور میشوند… .تو قدرتمندی که با تمام ضعیف بودنت در برابرت ناتوانند…آری …. ناتوانند دخترکم تو با ارزشترین موجود زمین هستی
هیچ گاه فراموش نکن…..
تقدیم به دختران سرزمینم )) در فیسبوک دست به دست میچرخد .من اولین باری که این نامه را خواندم احساس کردم شما باید نویسنده آن باشید. آیا این نامه یکی از نوشته های شماست؟
محبوبه جان. نوشتهی من نیست. مشابه بعضی جملاتش را من هم نوشتهام اینجا و آنجا. اما احساسم این است که آن هم تصادفی بوده. چون فضای فکری کمی فرق دارد…
چه جالب كه من فرقش رو ميفهمم، خيلي تفاوت داره با شما،ولي من ديگه انقدر با شما در همه نوشته ها همذات پنداري كردم كه مغزم درد گرفته. كاش يه مدتي بتونم اين اعتيادتشديدشونده به سايت شما رو ترك كنم، چند وقته كه انقدر اينجا زندگي كردم كه ديگه دنياي واقعي برام غريبه شده.كاش انقدر تاثير گذار ننويسيد !!!
شما خودتون راه حلي سراغ ندارين يا كساني كه قبل از من به همين مشكل دچار شده باشند و تونسته باشند حلش كنند؟
يا شايدم
“درد بيدردي علاجش آتش است”
خوب بود. آقای شجاع
جناب شعبانعلی میدونم واسه کامنت گذاشتن این پست دیر شده ،یه مدت سر نزده بودم، قبلا هرگز کامنت نذاشتم چون فکر میکنم هنوز اونقدر بزرگ نشدم که بتونم پستهاتون رو مورد نقد قرار بدم اما این پست رو که خوندم دخترانه گریم گرفت!خیلی عالی بود.
جناب شعبانعلی میدونم واسه دامنت دادن این پست دیر شده اما یه مدت بود که به سایتتون سر نزده بودم،هرگز دامنت نذاشته بودم چون هنوز حس میکنم اونقدر بزرگ نشده ام که پستاتون رو بفهمم، اما این بار واقعا بعد از خوندن دخترانه گریم گرفت!!احساسم رو خوب میدونید!
ازاینکه یک دخترهستم خیلی ناراحتم! چون دردنیای ما دختر هیچ جایگاهی نداره
پسندیدم 🙂
زیرا من هم دخدری هستم با احساسات خام دخدرانه ! 😉
خیلی قشنگ بود استاد ممنون ازتون.. شماهم جز آدم هایی هستید که جنستون مرد هست و روحتان زن .. لطافت رواز حرفها تون میشه کاملا حس کرد استاد 🙂
سلام
دریغ که گاهی تمامی این زیبایی ها را در لوای تعصبات و تصمیمات نابجا می پوشانیم و حتی گاهی خود دخترانگی هایمان را از یاد می بریم
روزهایی که به ما یاد دادند چون مرد باشید.
روزهایی که گفتند از مردها فاصله بگیرید آنروز ما دیگر نتوانستیم خود را بشناسیم چون کسی نبود که با آن متفاوت باشیم و در این تفاوت ها خود وزیبایی هایمان را بشناسیم. لطافت و مهربانی خود را خواهر بودنمان را و…
روزهایی که گفتند سر به زیر باشید جیغ هایمان، فریادهایمان در بغض هایمان شکست.
روزهایی که گریه هربه زنان شد نه ذات زیبایشان و ندانستند گریه چه نعمت بزرگی ست برای انسانها.
دستهایم را در باغچه می کارم
می دانم
می دانم سبز خواهم شد.
اگرچه دیره اما از نگاه زیباتون ممنون و سپاسگزارم
کامنت بعضی از بچه هارو که میخوندم نتونستم بی تفاوت و بی جواب از کنارش رد بشم.
یه عده فقط دنبال بهانه ایراد گرفتنن . فقط میخوان مو از ماست بکشن بیرون. من حساسیت یه عده رو بین تفاوت دختر و زن رو نمیفهمم ! مگه دخترا وقتی تبدیل به زن میشن حالت دگردیسی براشون رخ میده که انقدر رو این دوتا کلمه حساسن؟ 😉
واقعا که … !
چقدر پنجره دور است تا پرنده شدن/ برای یک زن تنها میان این همه تن
به بادهای جهان آشناتر از هر دشت/ به روشنای غمش ماه آسمان روشن
زنی که چادری از جنس ابرها دارد / و چشمهاش که زل می زند مدام به من…..
سلام درسته من سنم کمه (۱۵سالمه)ولی متنهاتونو میخونم ولذت میبرم .اتفاقی با سایت شما آشنا شدم و جدا راضیم از پست هاتون.ممنونم از شما
سینا جان. خیلی خوشحالم که کامنت گذاشتی. باز هم حرفهات رو بنویس. اینطوری منم بهتر میفهمم که چی بگم و چه مطالبی میتونه بیشتر کمک کنه.
چشم استاد
سلام استاد متنتون خیلی زیبا ودلنشین بود خوشحالم انسانهایی با دید شماهم وجود دارند.ممنوووووووووونم
زن بودن کار مشکلی است. مجبوری مانند یک بانو رفتار کنی، مانند یک مرد کار کنی، شبیه یک دختر جوان به نظر برسی و همتای یک خانم مسن فکر کنی. درود و سپاس
ممنون دلگرمی گرمی بود در این روز ها که …
شاید گناهمان دختر بودن است
چقدر پنجره دور است تا پرنده شدن/ براي يك زن تنها ميان اين همه تن
به بادهاي جهان آشناتر از هر دشت/ به روشناي غمش ماه آسمان روشن
زني كه چادري از جنس ابرها دارد / و چشمهاش كه زل مي زند مدام به من…..
سپاس
MR30
سلام خیلی وقته کامنت نذاشتم، الان فقط می خوام از ته دل بگم ممنون که هستید، ممنون از تک تک نوشته های بی نظیرتون
بانو
عشق تو
نه بازیچه است
نه برگی که در دقایق دلتنگی
مرا به خود سرگرم کند
بانو عشق تو
خرقه یی نیست که آن را
در ایستگاه های میانه ی سفر
بر تن کنم
من ناچارم به عشق تو
تا دریابم که انسانم
نه یک سنگ
نزار قبانی
بانو
عشق تو
نه بازیچه است
نه برگی که در دقایق دلتنگی
مرا به خود سرگرم کند
بانو عشق تو
خرقه یی نیست که آن را
در ایستگاه های میانه ی سفر
بر تن کنم
من ناچارم به عشق تو
تا دریابم که انسانم
نه یک سنگ
نزار قبانی
از وقتی به دنیا اومدم و وجودم را درک کردم خودم را زن دونستم و از جامعه حقوق انسانی را توقع داشتم . تفکیک جنسی و بعدش تفکیک های ریزتر با عنوان زن و دختر واقعا مسخره است . چرا تو جامعه ما همه نگاه ها جنسییه ؟؟؟؟؟؟؟؟
با این تفکیک ها همه ذهن ها رو میبریم به سمت جسم ، تو دین ما روح چقدر مظلومه.
سلام استاد
از تبریکتون ممنونم …
جملات زیبایی بود و تامل برانگیز…
موفق باشید
سلام
واقعا دیدگاه قشنگی بود.حرفهایی که دوستان زده بودند حرف دل من هم بود. اما با این تفاوت که من از وقتی خودم رو شناختم دوست داشتم پسر می بودم.
من همیشه دوست داشتم پسر باشم،به خاطر این که از ۱۳-۱۴ سالگی هر کاری رو می خواستم انجام بدم ،گفتند:(تو که پسر نیستی !)
دیشب که از مترو بر میگشتم، (حوالی ساعت ۱۰ شب)، توی خروجی ایستگاه آقای محترمی(!) موقع عبور از جلوی من، بعد از اینکه خودم رو کنار کشیدم تا با من برخورد نکنه، خیلی بلند گفت: حیوووون …. برو کنار….!!!! من دوباره به سطح فرهنگ عمومی فکر کردم و مثل همیشه هیچی نگفتم.
از این آقاهای محترم انقدر زیادن که …
بعضی هاشون کلا تاب دیدن یک دختر جوان رو که با پا به پای همه داره کار میکنه، درس میخونه و تلاش میکنه و تو زندگی ش موفقه و لبخند میزنه ، ندارن… واسه همین تو پله برقی ها بهش تنه میزنن ، سعی میکنن با الفاظی که لایق خودشون هست، کوچیکش کنن و هیچ جا بهش حق ندن….و تا میتونن نادیده بگیرنش…
ولی من خسته نمیشم ، نه از کار و تلاشم، نه از نادیده گرفته شدن در همه جا توسط بعضی مرد نماهای کوته بین….
قدرت را به وضوح در رفتار تو می توان پیدا کرد نه در بازوی آن مرد
آفرین محبوب خوشحالم که همچین روحیه ای داری امیدوارم موفق و پیروز باشی
با اميدي گرم و شادي بخش
با نگاهي مست و رويائي
دخترك افسانه ميخواند
نيمه شب در كنج تنهائي:
بيگمان روزي زراهي دور
ميرسد شهزادهاي مغرور
ميخورد بر سنگفرش كوچههاي شهر
ضربه سم ستور باد پيمايش
ميدرخشد شعله خورشيد
بر فراز تاج زيبايش.
تار و پود جامهاش از زر
سينهاش پنهان بزير رشتههائي از در و گوهر
ميكشاند هر زمان همراه خود سوئي
باد…… پرهاي كلاهش را
يا بر آن پيشاني روشن
حلقه موي سياهش را
مردمان در گوش هم آهسته ميگويند
«آه … او با اين غرور و شوكت و نيرو»
« در جهان يكتاست »
« بيگمان شهزادهاي والاست»
دختران سر ميكشند از پشت روزنها
گونههاشان آتشين از شرم اين ديدار
سينهها لرزان و پر غوغا
در تپش از شوق يك پندار
« شايد او خواهان من باشد »
ليك گوئي ديدة شهزادة زيبا
ديدة مشتاق آنان را نميبيند
او از اين گلزار عطرآگين
برگ سبزي هم نميچيند
همچنان آرام و بي تشويش
ميرود شادان براه خويش
ميخورد بر سنگفرش كوچههاي شهر
ضربة سم ستور باد پيمايش
مقصد او ….. خانة دلدار زيبايش
مردمان از يكديگر آهسته ميپرسند
«كيست پس اين دختر خوشبخت؟ »
ناگهان در خانه ميپيچد صداي در
سوي در گويي زشادي ميگشايم پر
اوست … آري … اوست
« آه، اي شهزاده، اي محبوب رؤيائي
نيمه شبها خواب ميديدم كه ميآيي»
زير لب چون كودكي آهسته ميخندد
با نگاهي گرم و شوقآلود
بر نگاهم راه ميبندد
«اي دو چشمانت رهي روشن بسوي شهر زيبائي
اي نگاهت بادهاي در جام مينائي
آه، بشتاب اي لبت همرنگ خون لالة خوشرنگ صحرائي
ره، بسي دور است
ليك در پايان اين ره… قصر پر نورست»
مينهم پا بر ركاب مركبش خاموش
ميخزم در ساية آن سينه و آغوش
ميشوم مدهوش
بازهم آرام و بي تشويش
ميخورد بر سنگفرش كوچههاي شهر
ضربة سم ستور باد پيمايش
ميدرخشد شعلة خورشيد
بر فراز تاج زيبايش
ميكشم همراه او زين شهر غمگين رخت
مردمان با ديدة حيران
زير لب آهسته ميگويند
« دختر خوشبخت!… »
« دختر خوشبخت!… »
« دختر خوشبخت!… »
فروغ فرخزاد
من زنم. این را نه از بدنم، بلکه از حسی که دارم درک می کنم.
زن بودنم عظمت و لطافت دستان من است و نگاه مهربان و آرامش بخشی کلامم هست.
حس مادر بودنی که دارم بدون انکه مادر باشم.
نیازم به همدمی مردانه هست هرچند نداشته باشم.
من روزی که حس کردم می توانم آرامش ببخشم و نیاز به آرامش داشتم زن شدم.
یه زمانی وقتی بچه تر بودم فکر میکردم زندگی دخترانه چه حسه مسخره ای میتونه باشه،
و این مردها هستند که باید تنهایی بار زندگیو بدوش بکشند و این زنهای مسخره با اون احساساته بچه گانه رو تحمل کنند.
امروز نه که دیگه بچه نباشم ولی کنار همسرم درک کردم که زیباترین وجوه زندگی رو تنها میشه از دریچه نگاه دخترانه دید.
چیزی که زندگی کردن رو برام تحمل پذیر میکنه اینه که سعی کنم همه چیز رو از نگاه دخترانه همسرم ببینم زندگی، خداوند و …
متاسفم برای اونهایی که این حسو تجربه نکردن
متشکرم آقای شعبانعلی از تعبیر زیباتون
من هم تبریک میگم این روزو به تمام دختران عزیز سرزمینم.
به تمام آنانی که آن اتفاق کوچک بزرگترین نشانه مردانگی آنهاست، توصیه میکنم وارد حریمی نشوید که هر لحظه نفس کشیدن در آن قداست داره .
لایک فراوان…البته نمیدونم آمارشون چقدر زیاد باشه. من در اطرافم معکوسشو دیدم.
ولی یک آمار بزرگتری هست و من به اونا توصیه میکنم ، به کسانی که روح و روان انسانی رو نمیشناسن و هنوز قامت اندیشه و فکرشون اونقدر بلند نشده که زیبایی کنار یک زن بودن رو درک کنه… واقعا بترسن و دنبال دختر پاک و معصومی راه نیفتن و از این دنیای لطیف و پاک سوءاستفاده نکنن. یا اونایی که خیال میکنن بزرگ شدن و باید سکاندار یک زندگی باشن ولی هنوز نمیتونن از دنیای خودخواهی هاشون دست بردارن و منتظرن همه چیز رو دریافت کنند و هیچ چیزی رو وظیفه خودشون نمیدونن. از این گروه خیلی زیادن و دختر بیگناه و ساده دل به خیال دیدن محبت اونا یا وساطت والدین اونها در دامی گرفتار میشه که بیرون اومدنش هزینه های زیادی براش رقم میزنه.
من هم “یکبار به پسران نیک سرزمینم” میگم این روز برای شما جای تبریک بزرگتری داره اگر خودتون و دختران جامعه تونو بهتر بشناسید. «با احترام به خیلی از شما که سعی خود رو در منصف و شایسته عمل کردن انجام میدین». هستند میدانم هستند مردانی که مورد بی مهری و یا ظلم زنان قرار گرفته اند اما همه میدونیم که معکوس این ماجرا روال غالب ماست. دیر یا زود اون کسی که میگه غلط کردم و کاسه چه کنم به دست میگیره همون کسیه که ظلم کرده و فکر میکنه زرنگه.!!!اگرچه طرف دیگر هزینه زیادی پرداخته. اینها رو شعاری نمیگم در زندگی و روابط واقعی بارها دیدم.
سلام
ممنونم به خاطر نوشته زیباتون .فقط تبریک شما بود که حس خوبی رو در من ایجاد کرد.