زندگی در تنهایی، آنقدر خسته کننده شد که تصمیم گرفتم حیوانی بخرم و در خانه نگهداری کنم. تحقیقات زیاد، قانعم کرد که خوکچه های هندی گزینه خوبی هستند. برای کسانی که این حیوان را نمیشناسند بگویم که اینها نه به خوک شبیه هستند و نه هندی! از گینه می آیند و از خانواده موش و سنجاب هستند.
تصمیم گرفتم نام آنها را «لاکی» و «لوک» بگذارم و حالا مسئله مهم، تربیت آنهاست…
مردی که حیوانها را به من فروخت، یک خوراکی خاص به من داد به نام «هویج تشویقی». هویج نیست اما شکل هویج است. خوکچه ها عاشق آن هستند. مرد به من گفت هر وقت کار خوبی کردند، برای شرطی کردن و آموزش آنها میتوانی این هویج را به آنها بدهی. مثلاً صدا کن «لاکی» و هر وقت لاکی به سمت تو آمد هویج را به عنوان جایزه به او بده. اینطوری حتی اسم خود را هم یاد میگیرند.
با خیال راحت به خانه آمدم و فعالیت های تربیتی را آغاز کردم!
صدا کردم: «لاکی». لوک به سمت من آمد. دلم نیامد که هویج را به او ندهم.
صدا کردم: «لوک» و لاکی به سمت من آمد. دلم نیامد و هویج را به او دادم.
صدا کردم: لاکی و لوک! هر دو فرار کردند. دلم نیامد و هویج را به سمتشان پرت کردم تا بخورند.
ظاهراً تربیت، پیشنیازی دارد و آن بی رحم بودن است.
من نمیتوانم یک مربی خوب باشم…
محمدرضا این بی رحمی رو که می گی قبول دارم کاملا،ولی با تجربه ای که خودم دارم اگر طرفی که باید آموزش ببینه،عدم آموزشش بهت صدمه بزنه ناخود آگاه بی رحم میشی، چون حس می کنی این آموزش به نفع همزیستی تونه(من اینو از همزیستیم با ۲ تا توله سگی که دارم میگم).الان یاد گرفتن که کلمه ی ((نه))یعنی چی،البته بعد از کلی داد و بیداد و گریه ی من بیچاره 😉
بیخود نیست اونوری ها میگن:
you have to be cruel to be kind
قضاوت نمیکنم که اشتباهه تنهایی رو با حیوون پر کردن یا درسته یا هر چی
فقط نمیدونم چرا این کارت رو دوست نداشتم 🙁 اصلا انتظارشو نداشتم
سلام ، حس خیلی خوبی نسبت به شما پیدا کردم ، شاید این مطلب شما آن وجهی از من را به من یادآوری کرد که شبیه هستیم ، من هم با بیرحمی موافق نیستم ، هرچند که دلایل بسیار زیادی دال بر ضروری بودن آن برای درست و سالم زندگی کردن وجود دارد ، ولی من این ضرورت را دوست ندارم و مثل خیلی از دوست نداشتن های دیگرم ، هزینه اش را هم پرداخت می کنم . این مهربانی شما ، ستودنی است .
چه خوشگلن ، چرا من همیشه فکر میکردم خوکچه هندی زشت و بیریخته اینا که خیلی نازن
vay khoda khoda che ooooooooooshelan khoda ziadeshoooon kone 😉
بیرحم هم نباشید بهتون نمیاد 😉
چند وقت پیش یه بحثی دقیقا در همین مورد داشتیم توی کلاسمون یکی از همکلاسیام گفت من بهترین معلم های زبانو گرفتم کلی هم هزینه کردم ولی زبانم افتضاحه چون هنوز ترسی که اولین معلم زبانم تو مدرسه بهم وارد کرد تو جونمه با اینکه میدونم خیلی لازمه که بلد باشم ولی حالم ازش بهم میخوره.
یه استادی داشتیم تو دانشگاه حتی بچه های ارشدو هم به بدترین نحو ممکن تحقیر و تنبیه میکرد و به شخصه با چشمای خودم میدیدم که هیچ چیزی جز استرس مرگبار و تنفر از دزسی که میخوننو بهشون تزریق نمیکرد .
در مورد حیوانات دقیقا نمیدونم ولی آموزش و تربیت آدما به بیرحمی و خشونت احتیاج نداره چون میفهمن و دقیقا به دلیل درک خشونت نباید ازش استفاده کرد به نظرم یه مربی و یه معلم اولین چیزی که باید بدونه اینه که چطوری ایجاد انگیزه کنه به بچه ها یاد بده که از اون مطلب لذت ببرن و بعد متد تدریس متناسب با هدف.
معلمی شغل انبیاست ولی قبل از هر چیز باید دقت کنیم که آیا به اندازه آنها صبر انگیزه و خلاقیت برای اینکار داریم یا نه.
با توجه به سالهایی که در این سیستم آموزشی درس خوندم متوجه شدم که متاسفانه خیلی از معلما اصلا خلاقیت ندارن وتمامی دروسو به روش های ۳۰ سال پیش تدریس میکنن .تنها خلاقیتی که میشه دید اینه که چیکار کنیم که سریع تر تست بزنیم که اونم دلیلش بازار اقتصادی خوبه این زمینه هست نه آموزش که باتوجه به وضعیت مالیه معلما قابل توجیه.
استاد
به خاطر داشتن این ۲ تا موجود خوشگل بهتون خیلی تبریک میگم.
کارتون واقعا” شایسته ی تقدیره.
تو این سرما ،سرپناهی از جنس بهشت براشون فراهم کردید و این واقعا” زیباست،همین کافیه ،برای اثبات اینکه بی رحمی ای وجود نداره.
hatman rahi peyda mishe. saboor bashid 🙂
بی رحمی پیشنیاز تربیت نیست .
میشه به جای بی رحمی گفت…
رابطه بین شما و این دو موجود
مثل رابطه مربی و متربی (بین انسانها ) نیست…
شاید این کار برای حیوانات که تربیت سودی براشون نداره بی رحمی انسان به حیوان به شمار بیاد.
به نظر شما وقتی رابطه بین خدا و انسان را نگاه کنیم…
خدا می خواد انسان با تربیت به کمال برسه و در این مسیر درگیر آزمایشات آسان و سختش میکنه…
آزمایش سر بریدن اسماعیل توسط پدرش ابراهیم
خدا بی رحم بود؟
خدا میخاد انسان به نهایت خودش برسه (خدایی بشه)
و این مسیر مسیر سختیه
از پس خیلی بی رحمی ها باید بر بیاد…
اين مطلبي كه در پاسخ به اسماء جان عنوان كردي خيلي خيلي ناراحتم كرد
محمد رضا جان دركت ميكنم
يه لحظه به فكر رفتم كه چرا آدمها مسائل مهم زندگيشون رو دير ميفهمن و چرا قدر داشته هاشون رو تا زماني كه از دست ندن نميدونن(اين مطلب خطاب به هر كسي ميتونه باشه)
به تجربه ثابت شده هر چيزي ميتونه جايگزين داشته باشه اما عشق، احساس و دوست داشتن فقط يكبار در قلب انسانها متولد ميشه
اميدوارم زندگيت به اون سمتي كه آرزوشو داري پيش بره
سلام .این لوک و لاکی کلا موهاشون اینطوریه؟اگه من صاحبشون بودم که در اولین وهله موهاشون را کوتاه میکردم!
من هنوز تنهایی را به مدت زیادی مثل تو تجربه نکرده ام پس نمیتونم درباره کاری که انتخاب کردی دیدگاه واقعی ای بگذارم چون با چنین موقعیتی مواجه نبوده ام اما در حال حاضر فکر میکنم لوک و لاکی هم حرف تو را نمیفهمند در ضمن وقتی که صرف تربیتشان خواهی کرد داده ی توست امید انکه داشته ی خوبی برایت به بار اورد
تربیت یه ادم یا تربیت یه خوکچه هندی؟!؟کدام داشته ی بهتری است؟ادم شدن اون یا ارام شدن تو؟
راستی تاحالا فکر میکردم اینقدر کار میکنی که وقتی برای درک تنهایی نداری!
چقدر پشمالو هستن.
منم حیوانات رو خیلی دوست دارم.
بیا با هم بریم خودکشی اینقدر حال میده – از بالای کوه
کی میری منم بیام؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
باسلام در مورد سؤالتان ايا بي رحمي پيشنياز تربيت است؟ خدمتتان عرض كنم با توجه به تجربه سالهاي خود : بله اگر اگاهانه باشد ددرست است اگر نباشي اشتباه است و خيلي غمگين تر و ناراحت تر از زماني كه واكنش به موقع انجام نددادي را خواهي شد خيلي و قتا مهربان نبايد بود بايد انچه لازم است را انجام داد البته شما خود استاديد اگر ياد ندهيم و يادد نگيريم فاجعه خواهد بود قسمت اخر مربوط به انسانهاست البته كه با حيوانها راحت تر و بهتر ميشود كنار امد وشما بهتر از هر كسي اين را مي دانيد
سلام استاد
بیرحم نیستی فقط بعضی وقتا ترسناک میشی خصوصا وقتایی که پستای قرمز میزنی من که به شخصه واقعا مو به تنم راست میشه یادمه دفعه اول که وارد سایتتون شدم مرداد ماه بود یه پست زده بودید این مطلب رو هم قرمز نوشته بودید که این پستو نخونین اصلا از این سایت برین بیرون …یادمه با سرعت هر چه تمام تر رفتم بیرون که هیچ کامپیوترم خاموش کردم رفتم بیرون خونه نشستم
حالا این که شوخی بود امیدوارم به دل نگیری ولی شما حیطه کاریتون تربیت انسانهاست نه حیوانات
خوش باشی
چقدرم نازن
سلام حال لاکی و لوک خوبه؟
خوشحال شدم این مطلبو خوندم چون منم دنبال این بودم حیوان خونگی داشته باشم البته نه سگ و گربه چون چندشم میشه میخواستم مرغ و جوجه بگیرم توی حیاط احساس میکنم حتما به اونا نیاز دارم روزا با امید اونکه به اونا دونه بدم از خواب بیدار بشمو بعد هر جا هستم حتما عصر برگر دم خونه
یه جور هدفمند میشه زندگی
سلام، خیلی خوشگلن. اگر تجربه موفقی به عنوان یه حیوان آپارتمانی ازشون داشتی به من هم بگو. من گربه خیلی دوست دارم ولی تو آپارتمان واقعا سخته هم واسه من هم واسه گربه. ضمنا به نظر من تو اینارو آوردی از تنهایی درت بیارن. فکر کنم اینقدر که تو از هویج دادن به اون ها لذت می بری اون ها از خوردنش لذت نمی برن. از بهشتشون بیرونشون نکن به خاطر اینکه اسمشونو یاد نگرفتم. آدم ها که با بیرون شدن از بهشت آدم نشدن. اینها که خوکچه هندین!
سلام , این پست شما باعث شد من بعد از مدتها از ته دل بخندم , واقعا از این بابت ممنونم . در مورد حس شما از تنهایی کاملا با شما هم عقیده هستم …
من که از ظاهرشون به دلم نچسبید.
هر کس یه سلیقه ای داره.تبریک میگم بهتون محمد جان.
راستی محمد چرا هزینه کلاسهات اینقد گرونه؟ما ها که پول نداریم همش باید حرص بخوریم و نتونیم بیاییم کلاستون؟
دروره تبریز رو میگم
سلام
خیلی تبریک میگم چون دنیای حیوانات خیلی جذابه. حالا باید منتظر رفتار های خیلی با مزه شون باشید. من قبلا تجربه داشتن یک جفت همستر بامزه ویک طوطی لوس مامانی رو داشتم واقعا به لحظاتی که باهاشون هستی جذابیت میدن.اما اینرو هم بگم که حفظ بهداشت وسلامت آنها گاهی از یک بچه آدمیزاد هم سخت تره. یادتون نره وقت زیادی باید برای این قضیه بذارید.
سلام مهندس عزیز
…برای حل این مشکل عظیم خوک چه های هندی که نه خوکن و نه هندی صد در صد باید به متافیزیک معتقد بشی .
حالا فعلا زوده برای تشخیص اینکه بیرحم هستی یا نه ..
بذار یکم احساسات اولیه که معمولا خیلی هم لطیف هستن بخاین ،
بعد که یکم حوصله ت سررفت و خسته شدی خودت بیرحمی رو انتخاب میکنی ،
و تازه میفهمی که کتک درمانی اونقدرا که میگن هم بد نیستا ..
و به عظمت استفاده از کمربند هم پی میبری .. 🙂
🙂
جالبه
گذشته از همه تحلیل ها،من احساس میکنم حیوانات و ادمها خیلی جاها فضای مشترکی دارند.
و راحت میشه الگوسازی کرد.لااقل فکرکنم هنوز معصومن!
راستی اگه بچه دار شدن اسمش چی میشه؟
از کجا فهمیدین نر و مادن که بچه دار بشن؟
پدر مادرتون نظرشون چیه ؟
جا خوردم
بازگشت به دوران کودکی زیباست.
ولی می ترسم
«از اینکه بخوام وقتم رو برای کسی صرف کنم که حرفم رو نمیفهمه، بیزارم»!
خب اين دوتام شايد حرفتنو نفهمن اما شما هم انتظاري ازشون نخواهيد داشت
گاهي انتظار ما نسبت به همه كه زنگي رو برامون سخت ميكنه واحساس بيزاري ميكنيم
واينكه تو خونه شمافکر میکنند که خداوند به خاطر کارهای خوب، اونها رو برده بهشت!)نون ميده كه اين آدم مهربون هيچ وقت نميتونه بيرحم باشه
درباره ي اين پست خيلي جدي ميشه فكر وصحبت كرد فعلا بيشتر درمورد ظاهر قضييه وجذاب بودنش صحبت ميشه
سلام
تبریک می گم چقدر خوب، خیلی هم خوب انتخاب کردین، البته درمورد آوردنشون. ولی در رابطه با تربیتشون! آخه اینا که قرار نیست تو جامعه ای زندگی کنن که نیاز به یادگرفتن داشته باشن ، شرطی بشن و … اگه صرفا قراره که اونا تنهاییتون رو پرکنن، همین که پیشتون باشن کافیه. شاید لازم باشه شما یاد بگیرید چطوری با اونا رفتار کنین. ولی کلا موجود زنده به همراه خودش اُنس میاره، خیلی خوبه که ی نوعش پیشتون باشه. بازم بهتون تبریک می گم
من حيوونا رو دوست دارم اما از اينكه بخوام وقتمو واسه كسي صرف كنم كه حرف منو نمي فهمه بيزارم، شايد چند سال ديگه كه تنهاي تنها شدم(تنها تر از حال) من هم دست به چنين كاري بزنم، ولي ترجيح ميدم كه كاسكو نگهدارم تا خوكچه هاي هندي!!!
در ضمن اگه براي فرار از تنهايي سراغ آدما ميرفتي بهتر نبود؟
كسي كه دوستت داره و شايد تو هم دوستش داشته باشي…
در پاسخ به این جمله که:
«اگر برای فرار از تنهایی سراغ آدمها میرفتی بهتر نبود؟»
جمله خودت رو مینویسم:
«از اینکه بخوام وقتم رو برای کسی صرف کنم که حرفم رو نمیفهمه، بیزارم»!
شايد نحوه ي سؤال پرسيدنم طوري بوده كه فكر كردي بايد در برابر من جبهه بگيري و…
اگه بگردي پيدا ميشه.
پيدا ميشه كسي كه بتونه دركت كنه.
پيدا ميشه كسي كه…
و تو يه بار اين تجربه رو داشتي.
دوستيت با “ماريو” رو ميگم.
مطمئنا كسي نميتونه جاي اون رو براي تو، تو زندگيت پر كنه اما ميتونه برات دوستي كنه، كمي كمتر از اون…
…
استاد نوشته تون ساده -زیبا و تامل انگیز بود.
انسان ها شما رو میفهمن و اینو خیل کثیر شاگرداتون میگه -آدم ها همشون همدیگر وخوب میفهمن فقط گاهی دوست ندارن بفهمن تا خودشون فهمیده بشن…
لایک
حالا این دوتا حرفتو می فهمند ؟
اگه باهاشون حرف های دلتو بزنی اونها فقط بهت زل می زنند و نگات می کنند و تازه این بیشترین کاریه که برات می کنند.
حدود ۲ یا ۳ سال پیش بود که دکتر ابراهیم میثاق در تلویزیون صحبت می کرد و می گفت یکی از مراجعه کنندگانم مردی است حدود ۷۰ ساله که دارای کارخانه و وضعیت مالی بسیار عالی ای دارد به من می گفت در دوران جوانی که پله های ترقی را یکی یکی طی می کردم و به اطرافیانم کم اهمیت باعث شد همسرم مرا ترک کند و بچه ام هم به خارج رفت.
حالا هر چه بخواهم می توانم داشته باشم ماشین آخرین مدل – غذا سفارش دهم تا از بهترین رستورانها برام آورده شود اما من اینها را نمی خواهم فقط و فقط دلم می خواهد یک نفر با عشق به من یک لیوان آب میوه بدهد مرا دوست داشته باشد فقط همین.
دوست خوبم محمدرضای عزیز یک کاری کن در ۷۰ سالگی همچین آرزویی نداشته باشی
خوکچه ها هم نمیفهمند وهم نمیتونن حرف بزنن
شاید هم نمیخوای صدای کسی جز خودتون رو بشنوید شاید!
دکتر نترسون ما رو. یعنی پیدا نمیشه؟
سلام،
این پست برخلاف پستهای دیگه حس خوبی بهم نداد. البته نکته های خیلی جالب و ریزبینانه و هوشمندانه ای داشت اما وقتی فکر میکنم آدمی مثل شما که تو سن کم تونسته به اینهمه موفقیت برسه برای رهایی از تنهایی به این دوتا موجود ریز که حتی برای انجام همون چندتا کار غریزی شون هم تو دنیای ما نیاز به تربیت و صرف انرژی از طرف ما دارن، پناه آورده دلم میگیره.
پ ن: معتقدم جای این جور حیوونا تو همون مکان طبیعیشونه و زندانی کردن اونا رو برای نیازهای خودمون درست نمیدونم. معتقدم بهترین مکان برای هرموجودی زیستگاه طبیعیشه.
سلام.
چند تا نکته:
این حیوون ها در طبیعت وجود ندارند و چیزی به نام زیستگاه ظبیعی براشون وجود نداره. چون در مسیر تکامل خیلی ضعیف شدن و زندگی در طبیعت به سرعت اونها رو به خوراکی سایر حیوونها تبدیل میکنه. الان در دنیا فقط زندگی خانگی دارند.
ضمناً در خونه من در شرایط بسیار خوبی دارند زندگی میکنند (احتمالاً فکر میکنند که خداوند به خاطر کارهای خوب، اونها رو برده بهشت!)
نکته سوم اینکه:
در تحلیل رفتار متقابل در روانشناسی، بحثی داریم به نام «دریافت نوازش و اقتصاد نوازشی». در اونجا بحث میشه که برخی انسانها نوازش یا Stroke رو از انسانها دریافت میکنند، بعضی از گیاهان و برخی از حیوانات و برخی از جمادات.
بنابراین اینکه کسی تنهاییش رو با آدمها پر میکنه نشون دهنده این نیست که خوشبخت تر از کسیه که تنهاییش رو با «یک گلدان گل» پر میکنه.
اتفاقاً تاریخ و تحقیق نشون میده که آدمها در مسیر رشد به جایی میرسن که آدمهای دیگه نمیتونن تنهاییشون رو پر کنن.
به همین دلیله که می بینیم، تنهایی «امام علی» رو «چاه» پر میکرده. چون بیشتر از اطرافیانش درک داشته و حداقل میتونسته حرفهای ایشون رو تکرار کنه.
با این نکته ی آخر موافقم : )
“اتفاقاً تاریخ و تحقیق نشون میده که آدمها در مسیر رشد به جایی میرسن که آدمهای دیگه نمیتونن تنهاییشون رو پر کنن.”
سلام
چرا ما از ائمه فقط اون قسنتی رو که لازم داریم بر می داریم
چرا کامل ازشون بهره نمی گیریم؟
امام علی علیه السلام تا وقتی زهرا رو داشت غم نداشت.
همه ما زمین خورده های عالم وقتی می خوایم از زمین پاشیم (لفظی و معنوی) می گیم یا علی
چه قدرتی می گیریم.
اما وقتی امام علی زهراشو گذاشت تو قبر وقتی می خواست بلند شه نتونست باید چی می گفت…
درد دل با چاه…
اسماء عزیز.
به عنوان یک تحلیل سطحی ازت میپذیرم.
اما من دوست داشتم به عنوان خواننده سایت من عمیق تر فکر کنی و مقایسه کنی،
و حدس بزنی که من هم شاید روزی «فاطمه» ای داشته ام که امروز کنارم نیست و سر در «چاه» می کنم!
ببخشید…
من از همون اول که شما رو تو برنامه ماه عسل دیدم
دوست داشتم “”خانوادتون “”رو بشناسم
نمی دونم چرا -الانم خیلی دوسد دارم بدونم
پدر-مادر-“”فاطمه “”ای که باید حدس میزدم روزی بوده -چرا نیست-فرزندی که ندارید-و تنهایی که الان دارید باهاش زندگی میکنید-
و چرا های فراوان ذهن من
توی مصاحبه خیلی کم از خانواده گفتید
میشه خاطراتتون رو بدونم
دلیل دارم
میخام بدونم کسی که الان ۳۳سالشه و جایگاش اینجاست
با خانواده “همسر و فرزند” به اینجا نمی رسید
من ازدواج که کردم یه چیزایی رو از دست دادم
و خیلی چیزا رو به دست آوردم
الان رو کره خاکی هیچ کس نیست که شریک زندگی شما باشه با همون ویژگی هایی که شما بخاین
همراه باشه
زن مانع پیشرفت مرده؟
یه قولی قبلا به من دادید
من همچنان منتظرم بدانم
ممنون از پاسخ علمی و قانع کننده تون،
شغل من جوریه که هرچی بهتر آدمهارو بشناسم و بتونم عمیقترتحلیلشون کنم، موفقترم. از دیدن نوشته های شما لذت میبرم چون علم وتحلیل و اندیشه پشتشونه. برام ادم جالبی هستین چون عرض زندگیتون چندین برابر طولشه.
موفق باشید و همیشه بهترین