دوره‌های صوتی آموزشی مدیریت و توسعه فردی متمم (کلیک کنید)

چگونه کتابخوان تر شویم؟

سالهاست که هر وقت به من میگویند چه توصیه هایی برای پیشرفت بیشتر و بهتر داری، من کتاب خواندن را توصیه میکنم. اخیراً بعضی دوستانم میگویند که ما میخواهیم، اما به هزار و یک دلیل نمیشود. به عنوان آدمی که پانزده سال اخیر متوسط روزانه ۷۰ صفحه کتاب را خوانده ام، سعی کردم چند نکته مهم در این زمینه را اینجا بنویسم:

اول اینکه) تلاش کنید غیر از فارسی زبان دومی را هم بدانید. طبیعی است دست شما در پیدا کردن کتاب مناسب بازتر میشود. شاید برای کسانی که کار فنی میکنند یا فلسفه میخوانند، زبان آلمانی، برای مدیریت و اقتصاد زبان انگلیسی و برای شیفتگان ادبیات زبان فرانسه گزینه های جذابی باشند. البته من در این مورد صاحب نظر نیستم و این حرف کاملاً سلیقه شخصی من است. دانستن زبان دوم حتی میزان درک زبان اول را نیز بالا می برد. این نکته ای است که سالهاست در روانشناسی اثبات شده است.

دوم اینکه) کتابهایی بخوانید که خوب ترجمه شده باشد. متأسفانه در جامعه ما، ترجمه بسیار سلیقه ای است و انسانهای زیادی را می بینید که برای یادگرفتن بهتر زبان، دست به ترجمه کتابها میزنند. حتماً در زمان خرید یک کتاب، یک صفحه آن را به صورت تصادفی باز کنید و کامل بخوانید و اگر دیدید با نگارش راحت نیستید کتاب را نخرید. حتی اگر مطمئن ترین فرد آن کتاب را به شما توصیه کرده بود. من کاملاً اعتقاد دارم بسیاری از ما به خاطر ترجمه های بد و ضعیف، کتاب زده شده ایم.

سوم اینکه) در شروع کار به سراغ کتابهای کلاسیک نروید. مارک تواین زمانی گفته بود: «کتابهای کلاسیک، کتابهایی هستند که هیچکس حوصله ندارد بخواند اما همه آرزو میکنند که ای کاش آنها را خوانده بودند!». یکی از دوستان من برای شروع کتابخوانی رمان «در جستجوی زمان از دست رفته» نوشته مارسل پروست را گرفته بود. آلن دو باتن در مورد این کتاب میگوید: خواندن این کتاب دو پیشنیاز دارد: تنهایی کشنده و پای شکسته! به همین دلیل توصیه میکنم که سراغ لیستهایی شبیه: «۱۰۰ کتاب یا ۹۰ کتاب یا ۲۲ کتاب یا … که قبل از مرگ باید خواند نروید».

چهارم اینکه) برای کتابخوانی زمان و مکان مشخصی در نظر بگیرید. یک صندلی یا یک پشتی یا یک گوشه اتاق یا داخل مترو یا هر جا که دوست دارید، اما عادت کنید که زمان و مکان مشخصی وجود داشته باشد و همیشه در آنجا کتاب. به این شکل ذهن شما شرطی میشود. هر وقت در آن محل قرار گرفتید ناخودآگاه، ذهن شما متمرکز میشود و آماده کتاب خواندن میشوید. به شخصه فکر میکنم سجاده هم یکی از کارکردهایش این است که ما را برای نماز خواندن شرطی میکند و وقتی روی آن می ایستیم، تمرکز پیدا میکنیم (البته بعضی شرطی شده اند که روی سجاده به بدهیها و طلبهایشان فکر کنند!!)

پنجم اینکه) هدفهای بزرگ نگذارید. اگر بتوانید روزی ۳ صفحه کتاب بخوانید و همیشه بخوانید بهتر از روی ۳۰ صفحه است که گاهی آن را ترک کنید. اگر هم مدتی روزی سه صفحه خواندید هیجان زده نشوید و هدف خود را بالا نبرید. باید سیستم ذهن و زندگی ما به تدریج به سبک جدید عادت کند.

فعلاً اینکه) اگر شازده کوچولو نوشته اگزوپری را نخوانده اید یا قلعه حیوانات جرج اورول را نخوانده اید، یا اگر دنبال کتاب ساده ای برای فلسفه میگردید و دنیای سوفی (نوشته یاستین گوردر) را نخوانده اید یا اگر «هبوط در کویر» شریعتی را نخوانده اید شاید بهتر باشد فعلاً از همین ها شروع کنید و به سراغ کتاب دیگری نروید.

موفق باشید…

آموزش مدیریت کسب و کار (MBA) دوره های توسعه فردی ۶۰ نکته در مذاکره (صوتی) برندسازی شخصی (صوتی) تفکر سیستمی (صوتی) آشنایی با پیتر دراکر (صوتی) مدیریت توجه (صوتی) حرفه‌ای‌گری در کار (صوتی) کتاب های مدیریت راهنمای کتابخوانی (صوتی) آداب معاشرت (صوتی) کتاب های روانشناسی کتاب های مدیریت  


66 نظر بر روی پست “چگونه کتابخوان تر شویم؟

  • آیدا گفت:

    ممنون… روش ها و توصیه هاتون خیلی موثرن

  • محمد گفت:

    ممنون از زحمات تیم شما
    نکات جالبی رو اشاره کردین .

  • رحمتي ن‍‍ژاد گفت:

    با سلام و احترام
    مثل هميشه كوتانه و مفيد.
    ممنون

  • صابر گفت:

    mer30 mer30 mer30……….

  • حامد گفت:

    چنتا کتاب خوب در مورد هوش هیجانی می خواستم 🙂
    کلا به کتاب هایی که آدم رو یک شخص بهتری میکنه علاقه دارم 🙂
    راستی محمد رضا چرا فیلم های خوب رو معرفی نمیکنی ؟

  • فرزان گفت:

    با سلام
    اولین بار است که مطالبتون رو دیدم خیلی اتفاقی سرچ میکردم که پیدا کردم
    مطالب بسیار مفید و زیباست متشکرم

  • faeze گفت:

    بعد از این پست بود که کویر شریعتی رو خوندم و واقعا خوشحالم که خوندمش.کویر باعث شد که از یک کتاب انتظار بالا بردن سطح فکر و دیدم را داشته باشم و خیلی خوشحالم که به توصیتون عمل کردم.راستی سیر معرفی کتاب رو ادامه بدید منظم استااد

  • سمانه گفت:

    به نظرم یکی دیگه از راه‌هاش (که می‌تونه خیلی تأثیرگذار هم باشه) معاشرت با آدم‌های BookWorm هست.

  • نسرین گفت:

    از توصیه های شما راجع به مطالعه وکتابخوانی ممنونم من اولین باره باشما ارتباط برقرار میکنم .به توصیه های برادرم که دانشجوی شماست .

  • نسرین گفت:

    ازتوصیه های شما راجع به مطالعه وکتابخوانی ممنونم

  • ندا گفت:

    ببخشید استاد در مورد مطالعه همزمان دو یا سه کتاب با موضوعات مختلف چه نظزی دارید؟ کار مفیدیه یا نه

  • ندا گفت:

    استاد شما پیشنهادی برای سایتهای دانلود کتاب یا کتابهای الکترونیکی ندارید؟

  • مهدیه گفت:

    سلام
    منم دقیقا همیشه مشکل کتابهای بدترجمه رودارم.
    یکی از دوستام چندوقت پیش کتاب انسان درجستجوی معنی رو بهم معرفی کرد.نظر شمادررابطه بااین کتاب چیه؟
    ممنون

    • shabanali گفت:

      ویکتور فرانکل نویسنده کتاب انسان در جستجوی معنا انسان عجیبی است. بازمانده دوران یهودی ستیزی در آلمان نازی. شاید برای آدم عادی خواندن کتاب فرانکل، دشوار و خسته کننده باشد. اما برای کسی به هر دلیل، معنای زندگی خود را از دست داده است، این کتاب میتواند الهام بخش باشد. ما معنای زندگی خود را در بحرانها، در از دست دادن ها، در شکستها، گم میکنیم و اگر نتوانیم معنای زندگی را دوباره بیابیم، روند عادی زندگی را هیچگاه تجربه نخواهیم کرد…

  • سارا گفت:

    سلام
    ممکنه درمورد تمرکز حواس در مطالعه هم کمی توضیح بدید
    متاسفانه مدتهاست وقتی میخوام کتاب بخونم نمی تونم تمرکز کنم روی موضوع
    گاهی چندبار یه مطلب رو می خونم اما انگار اصلا نخوندمش
    کتاب خوندن رو دوست دارم اما عدم تمرکز باعث شده فقط برای تزیین و دکور قفسه حجم کتابهامو زیاد کنم
    شاید باورنکنید گاهی اونقدر تشنه ام برای خوندن کتاب که اصلا هزینش برام مهم نیست اما تنها با خوندن چند بخش و حتی گاهی چند صفحه از ادامه منصرف میشم
    من قبلاهم موقع ایام امتحانات ازتون راهنمایی خواسته بودم اما جواب ندادید خیلی کمکم می کنید اگر اینبار پاسخم رو بدید
    راستی یادم رفت بگم گاهی موقع خوندن کتاب خیلی عجله دارم از اینکه باید صبرکنم تا کل کتاب رو بخونم کلافه میشم شروع می کنم به خوندن کتاب از وسط دوباره کم کم برمی گردم به صفحات اول
    ببخشید طولانی شد امیدوارم خستتون نکرده باشم

  • ندا گفت:

    سلام محمدرضا امیدوارم حالتون رو به بهبودی کامل باشه
    ببخشید آیا شما سایت معتبر دانلود کتاب سراغ دارید پیشنهاد بدید تا من کتابها رو از اونجا دانلود کنم چون واقعیتش شهری که من توش زندگی میکنم متاسفانه کوچیکه و کتاب فروشی یا کتابخانه خیلی مجهزی نداره و من برای تهیه برخی از این کتابها باید به شهرستان دیگه ای برم با تشکر

  • مهسا گفت:

    دوستان قبول دارید وقتی کتابهائی میخونید که تحت تاثیرتون قرار میده تا وقتی که هنوز یادتونه چی خوندید چه قد احساس سبکی دارید اما یواش یواش یا خیلی بی رحمانه یه ندائی از دررون میگه اینا حرفای تو کتابه….و همه اون احساس خوب دوباره جاشو میده به روزمرگی….

    • آزاده گفت:

      میدونی چرا این احساس به آدم دست میده مهسا جان؟
      چون خشت اول دیواری که داری میسازی رو کج گذاشتی…
      با یه مثال توضیح میدم:
      ببین، این سایت طرفدار داره، چون افرادی که اینجا میان طرز فکر آقای شعبانعلی رو دوست دارن و ایشون رو الگوی خودشون قرار دادن
      میدونی چرا؟
      چون حرفهاشون به دل آدم میشینه
      حتی بعضی ها پارو فراتر گذاشتن و یادشون رفته که ایشون یه آدم معمولی هستن و میتونن مرتکب خطا بشن، دلتنگ بشن و یا حتی گریه کنن…
      ما شعبانعلی رو می بینیم،شعبانعلی هارو می بینیم، اما خدای اونهارو نمیبینیم
      نوشته های شعبانعلی ها رو با دقت می خونیم، اما از کنار نوشته های خدای شعبانعلی ها به سادگی عبور می کنیم
      مگه این شعبانعلی ها چی میگن جز کاربرد کتاب های آسمانی در جامعه امروز؟
      وقتی شعبانعلی ها جواب کامنت هامونو میدن،ذوق می کنیم، با اینکه جواب ایمیل و sms نمیدن و حتی قرار ملاقات گرفتن سخت و شاید هم محاله، ولی بازم برای بعضی ها تبدیل شدن به یه الگو
      اما یادمون رفته که کسی هست که برای دیدار باهاش نه به گرفتن وقت ملاقات نیازی هست، و نه برای ارتباط باهاش نیازی به موبایل و اینترنت
      چرا که میشه تو وجود خودمون پیداش کنیم
      کتابی به ما هدیه داده که تمام شاهکارهای دنیا الهام گرفته از این کتابه
      اما، ما همه ی شاهکارهای دنیارو میخونیم ولی سرچشمه ی اونهارو نه
      اگر هم میخونیم اینقدر بدون تفکر می خونیم که برای همه جنبه عادت پیدا کرده
      انگیزه خوندنش شده دست به دست شدن sms هایی که محتواشون اینه: با خوندن یه آیه در ختم ۱۰۰۰۰۰۰۰ دوره اون سهیم بشید، sms هایی که فقط برای مخابرات منبع درآمدزایی شدن
      چند وقت پیش ایمیلی به دست من رسید که یه عکس بود از ۲ تا دریا، شور و شیرین که آبشون با هم مخلوط نمیشه، محتوای این ایمیل برای همه جالب بود،میدونی چرا؟ چون همه یادشون رفته بود که این موضوع قبلاً در آیات ۱۹ تا ۲۲ سوره الرحمن گفته شده…
      همه ی ما کتاب و cd مجموعه راز رو داریم،اما یادمون رفته که خود خدا قبلاً اینهارو تو کتابش گفته:” و هرآنکس که دستاورد و نتایج دنیوی را اراده کند…نثارش می کنیم…و هر آنکس که دستاورد و نتایج دنیای دیگر را نیز اراده نماید…به او نثار خواهیم کرد…(اما آگاه باشید ای بندگان من که…)تنها کسانی که از امانت ها و نعمات الهی درست استفاده کنند به نتیجه خواهند رسید…”
      معنی این آیات میشه تو اراده کن کائنات آن را به تو خواهد داد
      پس میبینی؟؟؟
      میبینی چقدر راهمون کج شده؟؟؟؟؟کمدی الهی دانته رو با یه هزینه ای تهیه می کنیم،ساعتها وقت میذاریم که بخونیمش، حتی متوجه میشیم باید چند دور خونده بشه که معنی اصلیش درک بشه، اما…اما…اما برای خوندن ارزشمندترین کتاب زندگیمون وقتی نمیذاریم…
      کاش همه ما قبل از خوندن بهترین کتاب های دنیا، اول کتابی که تو خونه همه مون هست رو میخوندیم…
      اینطوری بعد از مدتی دوباره سرجای اولمون برنمیگردیم مهسا جان، چون یادمون میمونه تا وقتی خدا هست مشکلات پابرجا باقی نمی مونه

      • جواد گفت:

        آزاده خانوم سلام
        حق کاملا با شماست . و خدایی که از رگ گردن به ما نزدیک تر است و حتی بین دل و قلب انسان ها جای دارد کم کم از یاد ما رفته است و هر روز احساس گمشده ی خود را در دلتنگی ها و اضطراب ها و استرس ها و … بروز می دهیم .
        قصد ندارم که بحث را ادامه دار کنم چرا که اولا در حوصله ی این مقال و فضای مجازی کامنت ها نیست و ثانیا ترس از این دارم که باز پستی برای ما نهاده شود که کاملا هم به حق است .
        فقط میخواهم ایه ای را بیان کنم و تدبری از ان :
        « جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقا ».
        میگه وقتی که حق اومد باطل رفت . و اصلا باطل جایی نداشت و از همون اول نباید می بود .
        نکته ی تدبری که شاید بشه از این ایه گرفت اینه که :
        وجود باطل یا به تعبیر دیگر گم کردن خدا در کارها و گفتار و .. در نتیجه ی نبودن حق است .
        نه به این معنا که حق وجود نداشته باشد ، حق هست اما گروهی باید ان را بیاورند . و به محض اینکه ان حق اورده شود باطل رفتنی است .یکی از معانی اوردن حق نیز گویا کردن ان ها در زندگی است .
        پس :
        شاید قسمت عمده ای از کم رنگ شدن وجود خدا در زندگی ها در نتیجه ی اهمال کسانی است که این حق را دریافته اند اما نتوانسته اند ان را در زندگی ها بروز دهند ؛ حال از هر قشری که باشند طلبه ، دانشجو و …..
        و شاید این جاست که تمام اعمال عبادی در مقابل فریضه ی امربه معروف و نهی از منکر همچون قطره ای در مقابل دریا هستند .
        و البته بنده به شخصه ، وجود خدا را در کامنت های استاد به خوبی احساس می کنم . حتی به زبانی قشنگ تر از …..

      • fallah گفت:

        آزاده جان ممنونم
        با همه احترامی که برای آقای شبانعلی قائلم، ایشون الگوی من نیستن اما من سعی می کنم ازشون یاد بگیرم! فقط خواستم بگم که نظرتون کلیت نداره.
        در رابطه با مسئله دوم هم کاملا حق با شماست، ممنونم از یادآوریت.

        • shabanali گفت:

          اساساً ما در دورانی به سر می بریم که «الگو» و «سرمشق» و «بهترین» و «بدترین» واژه های مستعمل و بی کاربردی شده اند.
          من هم مثل تو فکر میکنم باید بکوشیم از هر آدمی چیزی بیاموزیم. کسانی که کتاب شیطان و فرشته من را خوانده اند میدانند که من معتقدم: از شیطان همانقدر میتوان آموخت که از فرشته.
          خوشحالم که آدمهایی که به این سایت سر میزنند اونقدر پخته هستند که رابطه «الگو» «مقلد» شکل نگیرد. دوران این نوع رابطه سالهاست به سر آمده است.

          • فایزه گفت:

            ای ول بابا!منم از رابطه الگو و مقلدی خوشم نمیاد.به نظرم این جمله از فلورانس اسکاوشن باشه که میگه هیچ انسانی دوست شما نیست و هیچ انسانی دشمن شما نیست اما هر انسانی میتونه معلم شما باشه–>همانقدر که میشه از شیطان اموخت از فرشته هم میشه اموخت!ترین ها کلمات خطرناکی هستند که یه مذاکره کننده خوب از اونا حذر میکنه و به قول محمدرضا شعبانعلی کل زندگی یه مذاکرست!
            معلم خوبی هستی

        • آزاده گفت:

          من قصد جسارت نداشتم.
          نظرم هم کلی نبود، با یک مثال خواستم منظورم رو منتقل کنم.
          من هم مثل شما از آقای شعبانعلی فقط یاد میگیرم .
          چون معتقدم تجربیاتشون از من خیلی بیشتره،
          ببخشید اگه منظورم رو بد منتقل کردم

      • امیر گفت:

        سلام آزاده خانوم،منم با شما کاملا هم عقیده ام، ای کاش یکم به خودمون بیایم وشروع کنیم.
        همیشه به خودم میگم مسیحی هارو ببین که در روز برای خوندن یک صفحه از انجیل وقت میذارن و براشون مثل یه عادت شده.
        متاسفانه ما این عادت رو شروع نکردیم.
        به قول شاهین فرهنگ(تو یکی از سمینارهای موفقیت)می گفت ما خیلی عقبیم باید بجنبیم.راست هم میگفت جامعه جوری شده که همش به فکر منابع اقتصادیمون هستیم، وبرای کتاب آسمونیمون که اینقدر در موردش سفارش شده این قدر بی تفاوتیم.
        با تشکر

  • فایزه گفت:

    خیلی خوب میشه اگه هرهفته چندتا کتاب معرفی کنی فقط لطف کن و بگو مثلا درباره چیه این کتابه راستی شما کتاب علمی هم میخونی به جز فلسفی و عرفانی و مدیریتی و…
    امسال توی کتاب ادبیات ما-÷یش دانشگاهی-یه قسمت از کویر شریعتی بود پدر منو به شخصه دراورد تازه توی این ازمونای ازمایشی برداشته پاراگراف اولو اورده میگه منظور از اینکه درختای کویر ریششون نمیدونم گرمه یا سرده چیه و این اتش منظورش چی چیه؟من از این درس به شدت فراری بودم!اینقدر توصیف درتوصیف اورده شریعتی که اخرش نمیفهمی داره خوشه انگورومروارید توصیف میکنه یا یه سوپرنوا!!!
    من میخوام کتاب “خلاقیت کارامد”از ادوارد دوبونو را بهتون پیشنهاد کنم.دیدتونو باحال میکنه.

    • shabanali گفت:

      همه کتابهای ادوارد دوبونو رو خوندم. دوستشون دارم.
      در مورد شریعتی هم، یک جای دیگه در کامنتها نوشتم که در نوشته هاش نباید دنبال منطق و فلسفه و استدلال بگردی. شریعتی نمونه یک آرکتایپ هرمس حساب میشه. مهارتهای کلامی و بازی با کلمات. خوب که دقیق بشی می بینی که خیلی استدلالهاش پایه منطقی قوی نداره.

  • حمیده گفت:

    سلام
    بخاطر معرفی کتاب و شیوه کتابخوانی ازتون ممنونم
    خیلی خوبه اگر هفته ای یکبار به معرفی کتاب بپردازین.
    در مورد زبان دوم،شما چه پیشنهادی برای تقویت و تبحر دارین؟
    وحالا که اسم کتاب و کتابخوانی اومد،میشه یه پست بزارین که چطور کتاب برای ترجمه انتخاب کنیم و برای تالیف چه قدمهایی برداریم؟ممنون

    • shabanali گفت:

      راجع به هر دوش به زودی مطلب میگذارم. چشم حمیده جان.

      • حامد گفت:

        دقیقا زبان خارجی یاد گرفتن هم مشکلی هست واسه خودش
        چون معمولا ما شروعش میکنیم و یه مدت رهاش میکنیم !!و این یه مدت رها کردن میشه یه عمر
        مخصوصا وقتی که پول شهریه فشار میاره و دخل و خرج با هم نمیسازه میگیم که بشینیم خونه زبان بخونیم…

        • shabanali گفت:

          من خودم تو خونه زبان خوندم و چند سال همزمان با بقیه کارها مترجمی همزمان (Realtime) هم کردم. فکر نمیکنم کلاس یک ضرورت باشه.

          • فایزه گفت:

            منم دوتا تابستون(اخه فقط تابستونا بیکار بودم برم کلاس زبان به عنوان تفریح)رفتم کلاس زبان ولی الان خودم شروع کردم توی خونه داستان انگلیسی کوتاه میخونم این سایت psdclubگوشه سایت رسمی محمدرضاشعبانعلی هم بیشتر مطالبشو میفهمم.گرامرم معتقدم خودش درست میشه مگه کسی به ما گرامر فارسی یادداد؟محمدرضاشما راه اصولی تری میشناسی؟مثلا چیکارکنیم بهتره؟رهرو ان نیس که گه تندوگه اهسته رود رهرو ان است که اهسته و پیوسته رود!من زبانم درحد دبیرستانه فعلا!پیشنهادخودتونو ارائه کنید!

  • عباس حسني گفت:

    كتاب ” داستان ” ساختار ، سبك و اصول فيلمنامه نويسي – نوشته رابرت مك كي ترجمه محمد گذرآبادي – انتشارات هرمس .آموزش فيلمنامه نويسي و شايد بشه گفت كتاب مقدس فيلمنامه نويسهاست از اينها كه بگذريم اين كتاب خوندني و عميق در حقيقت ساختار زندگي رو بيان مي كنه و راهنماي سفر انسانه ، و ترجمه حيرت آور محمد گذرآبادي چنان غنائي به فارسي اين كتاب داده كه آدم فكر مي كنه اين كتاب نوشته خود ايشونه . با خوندن اين كتاب شايد فيلمنامه نويس نشيم اما بعدش عمق و زيبائي فيلمها رو بيشتر درك مي كنيم و از همه مهمتر داستان گوهاي بهتري ميشيم هنري كه مديران امروز بايد بهش تسلط كامل داشته باشن چرا كه فردي مثل مك كي همه تو هاليوده و هم به مديران كسب وكارها ، آموزش داستان گوئي ميده يا شخصي مثل پيتر شوارتز صاحب كتاب هنر دورنگري (اين كتاب هم از اون كتابهاي عجيب و غريبه كه من هر بار مي خونمش انگار بار اولمه اين كتاب هم به كتاب مقدس آينده پژوهان معروفه . ازانتشارات صنايع دفاع هست و اينم تلفنش ۲۲۸۰۹۸۰۲) و شوارتز هم مثل مك كي هم مشاور هاليووده هم مشاور پنتاگون ! گردانندكان امروز جهان سناريو نويسهاي هستن كه تمام حركتهايي كه مي كنن براساس همين داستانهاست . داستان گوئي خدمتيه كه اگه ميشد به پول ارزيابي كرد خدا ميدونه چندين هزار برابر ترنوور نفت ، گردش مالي داشت چرا كه ما در ارتباطاتمون مدام در حال داستان گوئي هستيم مثلا” وقتي دو تا همكار كنار آبخوري شركت به هم ميرسن شروع مي كنن به تبادل داستانهاشون و ….
    من به عنوان كسي كه تحصيلات مالي دارم اعتقاد دارم صورتهاي مالي هر شركت نه عملكرد شركت بلكه در حقيقت بازگو كننده داستان صاحب يا صاحبان اون شركت هست . داستانها نقشي حياتي در زندگي و تصميم گيريهاي ما دارن به عنوان مثال اگه شما بخواهيد ملكي بخريد شايد همه جوره مناسب باشه ولي وقتي از چند تا همسايه پرس و جو مي كنيد متوجه ميشيد نه اين ملك داستان داره و در تصميم گيري تون تجديد نظر مي كنيد يا مثلا” دختري دو تا خواستگار داره يكيشون روي كاغذ همه جوره اوكي هست و تمام پارمترهاي عددي رو پاس مي كنه ولي اون يكي روي كاغذ تعطيله اينجا اگه دختر بخواد به قول محمدرضا با مدلهاي تصميم گيري دانشگاهي و ماتريسي انتخاب كنه ممكنه بيچاره بشه اما وقتي داستانهاي دو فرد رو بدونيم متوجه ميشيم پسر پولدار قصه ما دارائيهاش رو خودش بدست نياورده و بدستش دادن و اين يعني بعدها تو زندگي هر تصميمي كه بخواد بگيره بايد به دهن ماما يا پاپا نگاه كنه ولي اليور تويست قصه ما شايد الان چيزي نداشته باشه ولي به قول مهران مديري شايد جنم داشته باشه و اين يعني بعدها دختر ازش هر چي بخواد نمي گم ببينم مامانم چي ميگه ! بلكه ميگه : ببينم چه كار مي تونم بكنم .
    راستي محمدرضا كاري كن كه بتونيم فيلمهاي خوب معرفي بكنيم .
    پ ن : انتشارات هرمس – خيابان وليعصر – بالاتر از ميدان ونك – پلاك ۲۴۹۳ تلفن ۸۸۷۹۵۶۷۴

  • پگاه گفت:

    کتابهایی مثل شازده کوچولو که میشه گفت مبانی که همیشه بشر درگیرش بوده مثل مرگ مثل روابط مثل دوست داشتن و عشق وووورو با زبان خیلی ساده فاش میکنه درواقع برای کودک درون نوشته شده میشه کتابای عمو شبلی یا شل سیلور استاین رو هم نام برد کتابایی مثل درخت بخشنده -در جستجوی قطعه گمشده – دیدار دایره کامل و قطعه گمشده -بالا افتادن-لافکادیو- که واقعا هر کدوم شاهکارن و میشه بارها و بارها خوردشون 🙂
    همینطور کتاب تیوری انتخاب از ویلیام گلاسر که واقعا زاویه دید جدید به من داده…از اون جهت که میگن دموکراسی چیزی نیست که از تو خیابان با انقلاب و شعار و داد و هوار بوجود بیاد ذات دموکراسی با این چیزا منافات داره دموکراسی باید از کوچکترین بخش جامعه یعنی خانواده شروع بشه اونوقته که در جامعه هم نمود پیدا میکنه به نظر من تیوری انتخاب نقطه شروع خوبی برای تمرین دموکراسی در خانواده و مدارس و …هست

    • shabanali گفت:

      با کتابهای اولت موافقم. اما در مورد تئوری انتخاب حسم اینه که هیچکدام از ترجمه هاش روان نیست. من که مجبور شدم انگلیسی اش رو بخرم تا بتونم بخونم و بفهمم.

      • پگاه گفت:

        اینکه این کتاب و با ترجمه خودش خوندید که عالیه مطمینا درک عمیق تری ایجاد شده…ولی این کتاب با دو تا ترجمه منتشر شده یکیش ترجمه نورالدین رحمانیان و یکیش هم ترجمه علی صاحبی که کتابای دیگه ویلیام گلاسر رو هم ترجمه کرده…من خودم ترجمه آقای رحمانیان رو خوندم و با این زبان نصفه نیمه این ترجمه برام غنیمت بوود…

  • سارا گفت:

    عالیه هم مطلب شما و هم نظر دوستان ممنون

  • جواد گفت:

    سلام محمدرضا جان
    توصیه های تجربی ای که ادمای موفق اونا رو با دل و جان تجربه کرده اند همیشه می تونه چراغ راهی در مسیر های تاریک بی انگیزگی و ملالت و ناامیدی و … باشه .
    از این بابت ازت بسیار ممنونم .
    امید که به ازای هر چراغی که در مسیر زندگی ما روشن میشه چراغ های ….. و …. و …. تو مسیر زندگی شما روشن یا روشن تر بشه .
    اما نمی دونم این نقطه چینای قشنگ زندگی استاد چیه ؟
    یعنی استاد دوست داره چه چراغایی از زندگیش پرفروغ تر بشه یا این که چه چراغایی تو زندگیش روشن بشه و روز به روز پرنور تر بشه ؟؟

  • ص.ش گفت:

    کتاب:
    سفر به انتهای شب از لویی فردینان سلین
    پوست انداختن.
    کتابهای همینگوی.
    کتابهای کریستیان بوبن./ فوئست/ یوسا/کافکا/سلینجر/و…

  • ص.ش گفت:

    موافقم شدید. میدونید باید ذهن رو عادت داد به خواندن! کتابهای مختلفی رو که دوستترداریم اگر اول بخونید عالیه ادم انگیزه می گیره! کتابهای صوتی هم عالی هستن. ولی هیچ چیزی مثل ورق زدن کاغذ بواسه من لذت نداره!جایگزینی هم براش نیست اصلن.به قولی شما دیگه Book wormاستید.:)
    و در مورد مترجمین هم ۱۰۰ موافقم من بعضی از کتابهای خوب را به خاطر نثر ثقیل ترجمه گذاشتم کنار!
    زبان دوم: فرانسه بعد المانی البته انگیلیسو که باید بلد باشیم من انگیلیسو دیگه کناری نهادم.

  • ستایش گفت:

    سلام
    من نمیدونم چن وقت پیش بود (شاید ۶ ماه پیش) یکی گفته بود که حداقل نیم ساعت کتاب خوندن خیلی خوبه، تو یکی از کتابهای رسیدن به موفقیت ، بود . منم بعد اون تصمیم گرفتم که اینکارو انجام بدم و اوایل خوب بود و هر روز میخوندم اما بعدش دیگه نتونستم. نمیدونم چرا دیگه حوصله ندارم و خسته شدم ازش. هنوز یه کتاب رو نصفه گذاشتم و اصلا رغبتی واسه ادامه ندارم ولی واقعا هم دوست دارم بیشتر مطالعه کنم، انسان کم حوصله ای هستم و نمیدونم چیکار کنم

  • fallah گفت:

    سپاس آقای شعبانعلی
    عالی بود
    اگر امکان داشته باشه که در بازه های زمانی مشخص(مثلا هفته ای یکبار) کتاب های خوب رو هم معرفی کنید خیلی خوب میشه!

  • آزاده گفت:

    ببخشید آقای شعبانعلی
    من در این مورد یه نظر دارم
    کتاب “جاناتان مرغ دریایی” نوشته ریچاد باخ
    این هم کتاب خوبیه
    من به اندازه شازده کوچولو دوستش دارم و به همه ی دانشجوهام توصیه کردم بخونن
    بعد از خوندن این کتاب خیلی هاشون از تأثیر مثبتش صحبت کردن
    و باز هم یک نظر شخصی:
    من کتاب هبوط در کویر دکتر شریعتی رو خوندم، شاید برای افرادی که کتابخون نباشن مطالب خسته کننده باشه
    نمیدونم مجموعه کتابهای “با خدا” اثر کارون مطلبی رو خوندید یا نه
    فکر کنم برای شروع کتاب خوندن، کتابهای مناسبی باشن
    بازم شرمنده که تو کار شما دخالت کردم، دلم میخواست نظرم رو بگم، بازم شرمنده

    • shabanali گفت:

      در مورد جاناتان مرغ دریایی با تو موافقم.
      در مورد شریعتی کاملاً باهات موافقم. من به این دلیل توصیه کردم که شریعتی جملات خیلی طولانی خصوصاً در هبوط زیاد داره. یک جور تمرین تمرکز حساب میشه به نظرم!
      سومین مجموعه رو نخوندم. میخونم نظرم رو میگم.
      ممنون که نظر دادی آزاده جان.

      • آزاده گفت:

        ممنونم که نظر من رو خوندید
        راستش من هم مثل شما معتقدم وقتی یه فرد تصمیم میگیره کتاب بخونه،نباید از کتابهای حجیم و خسته کننده استفاده کنه
        مهم اینه که اولین کتاب بتونه انسان رو به مطالعه علاقه مند کنه
        پس اولین کتاب برای شروع مطالعه حتی در بزرگسالی؛ به عقیده من میتونه کتاب قصه هم باشه…
        من وقتی بچه بودم یه کتاب قصه داشتم(همین الآن هم این کتاب رو دارم)
        به اسم”خروس غمگین قصه ما” نوشته مهدی رحیمی
        خروسی که دنبال خوشبختی میگشت…
        به نظر من این کتاب قصه از خیلی از کتابهای موجود در بازار بهتر، فلسفی تر، آموزنده تر و جذابتره

  • النا گفت:

    ممنون استاد…مثل همیشه عالی بود…

  • حامد گفت:

    دوست راه دورم واقعا لطف کردید.
    ممنون مخصوصا توصیه تون راجه به ترجمه که مشکل آخرین کتابم بود که خود کتاب خوبه ولی ترجمش وحشتناکه! و دوستی که به من معرفیش کرده خودش نسخه ی اصلی کتاب رو خونده

  • مهین گفت:

    هبوط در کویرو نخوندم , به بهانه پستت میخونمش در این چند روز
    دنیای سوفی رو حس میکنم دیر خوندم به نظرم باید تو نوجوانی میخوندمش شاید وقتی راهنمایی بودم
    وقتی پستت که در مورد موش ها بود رو خوندم حدس زدم حتما قلعه حیواناتو خوندی

    این روزها هم که این ارشد فقط استرس اضافی رو زندگیمه نه میخونمش نه میتونم کتابای دیگه زیاد بخونم

    مرسی , پس تصمیم گرفتی طی یه سیر منظم کتاب معرفی کنی ؟

    • shabanali گفت:

      آره میخوام منظم کتاب معرفی کنم از این به بعد.
      به نظر من برای موفقیت در کنکور ارشد، مهمتر از وقتی که برای خوندن میگذاری، وقتیه که برای نخوندن میگذاری.
      اگه خوب مدیریت کنی (گردش خوب، کتابهای خوب، فیلم های خوب) کارایی ذهن آدم زمان خوندن خیلی بالاتر میره

      من که نتیجه گرفتم

  • دیدگاهتان را بنویسید (مختص دوستان متممی با بیش از ۱۵۰ امتیاز)


    لینک دریافت کد فعال

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    yeni bahis siteleri 2022 bahis siteleri betebet
    What Does Booter & Stresser Mean What is an IP booter and stresser