توضیح: این نوشتهها کاملاً شخصی هستند. فقط برای اینکه دوستان من در سایت، بدانند که در روزهای آینده چه دغدغههایی در سایت مطرح خواهد شد. اگر کامنت و نظری داشتید که میتوانست به بهبود محتوا کمک کند بنویسید. به محض خواندن کامنت و لحاظ کردن در یادداشتهایم، آن را پاک میکنم تا پایین این نوشته خلوت بماند و خواننده هم بداند که نظرش خوانده و لحاظ شده. طبیعی است اینها ایدههای اولیه هستند. دفترچهی یادداشت دیجیتال من که با اهالی این خانه مجازی به اشتراک میگذارم. بنابراین به ایدهها بیفزایید اما آنها را نقد نکنید. چون فقط ایده هستند…
* این دنیای دیجیتال همه روندهای تاریخی بشر رو به سرعت زیاد بهمون نشون میده. این روندی که واژهای مثل «عشق» در طول هزاران سال چنان معنازدایی شد و به گند کشیده شد که الان تو هر شعر و متن و … به هر دلیل و بهانهای و بدون درنظر گرفتن اون معنای عمیقش به کار میره. مستعمل شد و دست خورده.
استیکرهای وایبر قشنگ همین حس رو میدن. زمانی که اولش بود، چقدر حس خوبی بود. الان شده یک تصویر غیرشخصی عمومی. چیزی که هر روز برای صدها نفر ارسال میکنیم. هیچ هیجانی در مخاطب ایجاد نمیکنه و کاربردش، غنی کردن پیام نیست. بیحوصلگی در نوشتن یک پیام متنی غنی است.
* اعتیاد به گرفتن عکسهای سلفی (اینکه مردم خودشون با موبایل از خودشون عکس میگیرن) به عنوان یک بیماری، طبقه بندی شده! خوبه راجع به صد سال تاریخچه عکسهای سلفی یک مطلب بنویسم و توی عصر ایران و بعدش اینجا منتشر کنم.
* تحقیق کنم راجع به تاثیرشبکههای اجتماعی روی هوش و شعور مردم. به نظر میرسه که چاقوی دو لبه است. میتونه انسانها رو هوشمندتر بکنه و میتونه از اونها انسانهای احمقتری بسازه. به نظر میاد الان کارکرد دوم خیلی بیشتر رایجه! اما باید شواهد علمی پیدا کنم و ببینم کی روی این موضوع کار کرده.
* باید در متمم، یک سری جدید راه اندازی کنیم به عنوان «هنر یادگیری». به نظرم میاد که خیلی از ماها، برای یادگیری تلاش میکنیم اما متود و روش درستش رو به کار نمیگیریم. شاید این بتونه کمک کنه که اثربخشی وقتی که برای یادگیری میگذاریم بیشتر بشه.
* واقعاً اگه مفاهیم قمار برای آدمها جا بیفته، چقدر مهارت تصمیم گیری بهتر میشه. حیف که اسم قمار که میاد آدمها حساس میشن و شاخکهاشون تکون میخوره. فکر میکنن حرامه، راجع بهش نمی خونن و فکر نمیکنن ولی هر روز صبح تا شب به هزار شکل قمار میکنن 🙁
* در بحث سرشت و سرنوشت بنویسم که جبر و اختیار صفر و یک نیست و برای هر آدمی در هر لحظه از زندگی فرق میکنه. ما با هر تصمیمی دایره ی اختیارمون رو تنگتر یا بازتر میکنیم.
* یک قسمت FAQ یا سوالات رایج در سایت درست کنم، بسیاری از ایمیلها سوالات تکراری دارند. میشود آنجا نوشت و پاسخ داد تا کار بقیه کاربران راحتتر راه بیفتد. این همه آدم هم شاکی نباشند که ایمیلهایشان خوانده نشده و پاسخ داده نمیشود.
* با توجه به نظرسنجیهایی که در مورد جدا شدن و طلاق انجام دادیم، گزارشی روی آنها بنویسم و منتشر کنم
* به بهانهی بحث سیگار و دخانیات، میشه کارکرد شرکتهای بزرگ مالتی نشنال رو در دستکاری باورها و انتظارات مردم و قوانین حاکم و حتی ساختارهای سیاسی نشون داد.
* کتاب واحهی من باید با این جملهها تمام شود:
برجها را حکمرانان ساختند، تا از فراز آنها، بر بزرگی قلمرو خود بنگرند. هیجان زده شوند و لذت ببرند
اما ما، حکمروندگان، از فراز برجها، کوچکی غمها و سختیهای خود را مینگریم و هر چند برای لحظهای کوتاه، آرام شویم و لذت ببریم.
تاریخ را حکمرانان نوشتند، تا شادمانه و سرمست، از همه آنهایی بگویند که آمدند و رفتند، تا تخت سلطنت را به اینان بسپارند
اما ما، حکمروندگان، تاریخ را خواندیم، تا امیدوارانه و سرخوش، به روزهایی بیندیشیم که داستان رفتنی دیگر و آمدنی دیگر، به این کتاب قطور بی پایان، افزوده گردد.
ایمان را، حکمرانان تاریخ، همچون دارویی تجویز کردند، تا خداوندگاران نیز حامی و توجیه گر فساد آنان باشند.
اما ما، حکم روندگان تاریخ، ایمان را نویدی گرفتیم از وجود خداوندی که دیر یا زود، فضا را برای تنفس خداوندگاران، تنگ خواهد کرد.
به نظر شما با وجود شبکه های اجتماعی ، انسان ها تنهاتر شدن یا نه؟
جسارتا امکان داره یه بخش مشابه هم باشه که من و دیگر خواننده ها هم بتونیم همچین ایده های خامی رو که دوست داریم شما توسعه بدی مطرح کنیم؟
سلام استاد عزيزم
من هميشه از وجود اطلاعاتي از قبيل كاربران آنلاين در سايت خوشم ميومد،بعضي وقتها بدجوري فكر ميكني تنهايي،تو سايت متمم هم اگر باشه خيلي عالي ميشه.
فكر ميكنم چقدر خوب ميشد وقتي استاد ميخواست در مورد مطلب خاصي بنويسه،علي الخصوص آن مطلب در مورد كسب و كار،در مورد كارآفريني ،در مورد راديو مذاكره ي بعدي ،در مورد معرفي كتاب،قبلش در يك نوشته ي كوتاه آن را مشخص كند و بخواهد كه در صورت انتشار متن اصلي دوستان نظرات خودشان را بر اساس آنچه يافته اند ،بدهند.
چقدر خوب ميشد ۱ روز ،فقط ۱ روز در سال نه در كلاسها و نه در سمينارها ،نه در جاهايي كه سقف داره ،نه در جاهايي كه اينترنت هست،نه تو اين خونه ي مجازيمون،بلكه جايي جمع بشيم بگيم ،بخنديم،گريه هم كنيم،براي هم بنويسيم،كتاب هديه بديم.
دوست دارم بخشي در سايت باشه،كه دوستان بهترين ۵ خطي كه از يك كتاب خوانده اند را در آنجا بنويسند،مثلا اسمش باشه،۵ خط كتاب،كدومش؟
به نظر من بهتره بجای استفاده از واژه قمار از کلمه ریسک کردن و یا تصمیمات پر مخاطره استفاده کنید و یا در باره اونها بحث شود . زیرا قمار در هر حالی قمار است . ولی انچه بیشتر ما در روز با انها سر وکار داریم گرفتن تصمیم بر اساس نادانسته ها میباشد .
سلام.
انگار که تو دفترچه خودم مینویسم.
کاشکی روزی برسه که بدونم واقعاً چه چیزی و کجا منو به اون اوج شادی وعده داده شده میرسونه.
راستی افتتاحیه ات مبارک!!!!!
می شه یک مقاله در مورد داعش بنویسید؟ببخشید اینقدر داعش داعش می کنم(احتمالا ذله شدید از دست من)اما این گروه با گروه های مشابه دیگه مثل طالبان یا بوکو حرام تفاوت های ظریفی دارند که توجه من رابه خودش جلب کرده,یکیش علاقه بیشتر مردان اروپایی و زنان اروپایی برای پیوستن به این گروه خاص وآمادگی برای هر نوع جانفشانی است,یک مقاله خواندم حاصل کار تحقیقی یک روانشناس آمریکایی استاد دانشگاه استانفورد که با زنانی که به این گروه پیوستن مصاحبه های طولانی انجام داده وبه این نتیجه رسیده که خود این زنان مایل به پیوستن به این گروه هستند,نقششان هم که دراین گروه مشخصه,تبدیل میشوند به یک تن فروش سیار علاقه مند.چیزی که برای من بسیار عجیبه اینکه هیچ گروه یا دسته ای در کل جهان نمی توانند با سرکردگان این گروه سر میز مذاکره وگفتگو بشینند,اما آنها به راحتی می توانند با کمی مذاکره طرفداران جانفشان و پروپا قرصی برای خود ازقلب اروپا وآمریکای بسیار متمدن پیدا کنند,آیا آنها مذاکره کننده گان فوق حرفه ای در اختیار دارند؟آیا تعاریف مذاکره ومذاکره کردن در حال تغییر وشکسته شدن هست؟به نظر میاد که اعضای داعش وحشی وکاملا بربر وکاملا عاری از هر نوع سوادی هستند اما عملکرد آنها در مذاکره کردن ومخ زدن افراد دیگر شگفت انگیز است,طوری که ما شاهد هستیم که چگونه یک مرد انگلیسی پیوسته به این گروه حاضر به بریدن سر خبرنگار آمریکایی می شود.آیا تعاریف مذاکره مثل هر علم دیگری در حال کهنه شدن,پوست انداختن واز نو زاده شدن است؟
هدیه جان ممکنه مذاکره را برای من بخش کنی؟؟؟؟؟
پیشنهاد می کنم یک دوره مذاکره (مخ زنی) نزد ابوبکر بغدادی برو!!
گرفتن عکس های سلفی به مثابه بیماری؟ گرفتن عکس های سلفی برای درمان یا شاید هم برای شناخت بخشی های ناشناخته وجودمون که در عکس آنی ظاهر می شه. بیشتر از گزفتن عکس سلفی به بسترهای دیجیتال که امکان انتشار راحت وسریع را فراهم کرده می شه نظر کرد ، تصویری از من که الان خوابیده، منی که در رستوران با دوستاش داره ساندویچ گاز می زنه و … همه اینا خیلی راحت و سریع منتشر می شه. امیدوارم این نقد نباشه و ایده باشه ! بعضی وقت ها راه ایده های جدید از نقد کردن ایده های دیگه باز می شه به گمانم.
همه موضوعت جالب و مفیدن لطفا بنویسید
شخصا درباره تحلیل کاربردی قمار و مصداقهاش و نیز تاثیر شبکه های اجتماعی بیشتر مشتاقم
استاد عزیزم کار جالب و عالی میتونه باشه .
سلام. در اکثر فایلهای صوتی رادیو مذاکره که با کارفرماها مصاحبه کردید از کم کاری کارکنان گله دارند. فکر می کنم یکی از این دلایل اینه که کارفرماها هنگام استخدام افراد به این نکته توجه نمی کنند که افراد در چه خانواده ای بزرگ شدند. شما اگه ببینید اکثر مدیران بزرگ دنیا از طبقه ضعیف جامعه بوده اند. چون از همان بچگی فهمیدند که باید برای زندگی بهتر تلاش کرد ولی کسانی که در یک خانواده سطح بالاتر زندگی کرده اند و برای بدست آوردن هیچ چیز تلاش نکرده اند حالا هم برایشان سخت است که برای بدست آوردن چیزی تلاش کنند. البته این نظر شخصی منه و فکر می کنم کسانی که از قشر ضعیف هستند بهتر کار می کنند.در ضمن بابت چرکنویس ممنون
ممنون و چه جالبه كه توي اين قسمت، پيش ما با صداي بلند فكر مي كنين و دفترچه يادداشت شخصي تون رو باز گذاشتيد تا ما هم برگهايي از اون رو با شما ورق بزنيم و بخونيم…:)
فعلا توي قسمت «يادگيري» ( در كنار همه ي مطالب خوبي كه مطمئنا در اينجا جاي خواهد گرفت) ، چيزي كه من الان به ذهنم ميرسه و هميشه و هميشه فكر منو به خودش مشغول كرده و ميكنه و خيلي وقتها بخاطرش واقعا زجر ميكشم!! و ميخوام توي دفترچه تون رو يه كم با اين موضوع خط خطي كنم و براتون در مورد اين پيشنهاد بنويسم، اينه كه:
«چطوري مي تونيم با همديگه و با دوستان، يه راه حلي پيدا كنيم كه چه جوري ميشه نسل هاي آينده رو از كودكي و از دوران دبستان و … طوري آموزش داد و تربيت كرد؟» كه در آينده، آدم هاي بهتري باشند… ويژگيهاي انساني رو بهتر و بيشتر بشناسند و درك كنند و براش ارزش قائل باشند و بهش علاقمند و پايبند باشند … زيبا، آروم، شاد و پربار زندگي كنند و به ديگران هم كمك كنند كه اونها هم بتونن زيبا، آروم، شاد و پربار زندگي كنند … از خشونت بيزار باشن … به انسانها و همنوعان خودشون، به حيوانات، به طبيعت و … عشق بورزند و …
به نظر من دنياي ما بدجوري به اين موضوع نياز داره …
حداقل نسل هاي آينده ي ما بتونن توي دنيايي بهتر، زيباتر و آروم تر از دنيايي كه ما الان توش هستيم زندگي كنند و از اين تنها فرصت عمري كه براي زندگي، بهشون داده شده، بهره و لذت بيشتري ببرند و در كنار اون، شاهد بهره بردن و لذت بيشتر همنوعان خودشون از اين تنها فرصت زنده بودن، باشند.
محمد رضا جان ، سلام و عرض ادب
پيشنهادي دارم كه به نظر خانم شهرزاد خيلي نزديكه :
درسايت متمم سري مطالبي رو در نظرگرفتي تحت عنوان سری – بیست و دو- و در تعيين هدفت نوشتي :” نمیخواهیم به جوانترها بگوییم که چگونه باشند. میخواهیم کمک کنیم که آنگونه که می خواهند باشند.”
با اين همه تراكم كاري كه داري اگرامكانش هست براي نوجوانهاي رده ۱۰ تا ۱۵ سال مطالبي با محوريت بلوغ (فكري ، جسمي ،ج.ن.س.ي و …) ارائه بشه كه مخاطبين اون فقط همين گروه باشند وبه كمك والدين آگاه و فعال در دنياي مجازي و نظارت معلم و مربي عزيزمون تلاش بشه آينده بهتري براي نسل آتي ساخته بشه .
البته بعضي كتابهاي ترجمه شده در اين زمينه وجود داره منتهي از نظرفرهنگي امكان انتقال تجربيات مطرح شده در كتابها نيست .
سلام.
صميمانه ممنونم.
كاش درباره ي اين موضوع بنويسيد كه چگونه مي شود آدمهايي هستند كه تحصيلات دانشگاهي يا حوزوي هم دارند اما خيلي بسته و قالبي به علم و تكنولوژي و فرهنگ و دين وجامعه و … نگاه مي كنند . دوست دارم بدانم علت چيست.
برقرار باشيد.
این روزا به این فکر میکنم که چقدر خوب میشد بیشتر وقتها یادمون میرفت که زنیم یا مرد. و فقط آدمیم. اینقدر زن بودن یا مرد بودنمون برجسته نبود. اینقدر شاخکهامون حساس نبود به جنسیت. (مثل حساسیت به کلمه قمار. دیشب داشتم subway surfer بازی میکردم. با خودم گفتم بیام با پولام جایزه بخرم. به جای اینکه یه چیز مشخص بخرم. جالب بود. آخرش نصف سرمایم مونده بود برام. خیلی بیشتر از پولی هم که خرج کرده بودم تجهیزات خریده بودم. ) این طوری خیلی از موقعیتهای یادگیری و تجربه زندگی رو فقط به خاطر برجسته بودن جنسیتمون نمیسوزوندیم. تو پیامک فرستادنمون هم همش به این فکر نمیکردیم که الان دیگه خوبه براش بنویسم خانوم گل یا نه و خیلی چیزای دیگه مثلا این که چرا مثلا من دختر تا حالا نتونستم با یه پسر مثل یه دختر برای سالها دوست باشم. دیگه فوقش تا دو هفته. بعدش دوستی خشک و خالی که نمیشه! (گفتم غالب آدمایی که من تا حالا دیدم)
نقشه موفقیت!
مذاکره باشیطان!
اتیکت!
معرفی کتابهای مدیریتی
سلام – منم از اين بخش خيلي خوشم اومد و به نظرم ايده جالبيه و انگار كه يه جور طوفان فكري توي اين بخش راه مي افته تا افراد ايده هاشون را بگذارند كتار هم تا با خرد جمعي به نتايج بهتري رسيد و از حضور اساتيدي مثل شما استفاده كرد
منم با پيشنهاد آقاي هومن كلبادي موافقم كه افراد را به مشاركت داوطلبانه دعوت كنيد تا بعضي پروژه ها را به صورت جمعي بررسي نماييد.اينجوري مي تونيم يادگيري جمعي بيشتري داشته باشيم تا اينكه بخواهيم صرفا نتايج را بخونيم
ممنون از ايده هاي نو و جديد شما
سلام بر قاصدك عزيز
دوست خوبم ، فكر مي كنم در سمينار ششم شهريور ، يك طومار از سوال و پيشنهاد تقديم محمدرضاي عزيز بكنم . ممنون كه با پيشنهادم ، همراهي كرديد قاصدك جان .
به اميد ديدار در سمينار ششم شهريور و جاي همه عزيزاني كه مثل بهاربهار عزيز نميتونن بيان كه ببينيمشون سبز
ممنون آقاي كلبادي از اينكه دعوت به حضور در سمينار كرديد
من مدتي است كه در حوزه مذاكره تحقيق ميكنم و با توجه به اينكه شغلم به نحوي مرتبط با مذاكره است به اين حوزه بسيار علاقه مندم. متاسفانه به اين دليل كه تهران نيستم در آن تاريخ نميتونم در سمينار شركت كنم. اي كاش فرصتي فراهم ميشد تا ايده ها و مطالب سمينار در اختيار افراد علاقه مند قرار بگيره تا به بالا بردن سطح دانش و آگاهي افراد بيشتر كمك بشه
مرسي از شما و آقاي شعبانعلي كه به اعتلاي جامعه كمك ميكنيد
سلام
اين هنر يادگيري خيلي عاليه
سلام استاد
اگر صلاح دونستید از خوانندگان سایتتون هم فیدبک بگیرید و آیتم ها را اولویت بندی کنید.
چقدر این دفترچه خوبه! مرسی.
خوبه که آدم تو این صفحه از قید قضاوت آزاده، درهای ذهنتو باز می کنی و با مفاهیم و ایده های اولیه بازی می کنی و شایدم چیزای خیلی خوبی ازشون ساختی… 🙂
دوست دارم از قمار_به عنوان کسی که حس می کنم گاهی تو تصمیمام از این الگو استفاده می کنم_ بیشتر بدونم از نگاهت. (الآن یه لحظه ذهنم رفت پیش ِ قمارباز داستایفسکی و سعی می کنم آخرین سطرهاشو به خاطر بیارم. به نظرم خوندنش خالی از لطف نیست)
و همینطور شبکه های مجازی. هرچند قبلا هم بین نوشته هات اشاره ای به هردوتا موضوع دیدم.
اما قسمتی که بیشتر از همه توجهمو جلب کرد همون قسمتیه که برای آخر کتاب واحه انتخاب کردی و مخصوصا آخرین جمله(شاید چون یکی از دغدغه های اصلی ذهنیم تو این روزها همین موضوعه. ایمان):
“اما ما، حکم روندگان تاریخ، ایمان را نویدی گرفتیم از وجود خداوندی که دیر یا زود، فضا را برای تنفس خداوندگاران، تنگ خواهد کرد”
راستش اولش به این فکر کردم که” آنچه ما حکمروندگان کردیم” مثبته یا منفی.
الآن، تو این لحظه دیگه به مثبت و منفیش کاری ندارم. فقط میخوام بگم یکجور هوشمندی توی اینا می بینم که حس خوبی به من میده. هوشمندی انسانی که تصویرهای ذهنی حکمرانان رو به هم میریزه و با تیکه هاش از نو تصویری جدید برا خودش میسازه. برا خودش. من به این هوشمندی لبخند میزنم در هر صورت.
خواستم تاکید کنم روی این روشهای یادگیری حتما بنویسید.
جا داره که وقت بیشتری روی تیز کردن تبر گذاشته بشه ،
در مورد شبکههای اجتماعی بیشتر اوقات دو تفکر افراطی و تفریطی وجود داره.
۱- اینکه یا افرادی اینها رو صرفا دلیل سو استفاده میدونند و هدایت کردن گروه مردمی و درست کردن دیتا بیس جهانی، که البته شاید حق هم داشته باشند، مثلا وایبر یا فیس بوک مریض نیستند که مجانی این همه سرور در اختیار قرار بدند ( البته برخی از این شبکه ها احتمالا از راه تبلیغ پول بسیار در بیارن!)
۲- عده ای هم از اینکه این جملات رو بشنون متنفرن، و فکر میکنند همه چیز زندگیشون رو باید تو این ها قرار بدند. هیچ خبری هم از تفکر بالایی نیست.
—-
البته گروهی هم میانه روی بیشتری دارند و به استفاده هوشمندانه معتقدند.
و اما هوش و شعور؟ خیلی برام جالبه تا یه تحقیق درست حسابی بشه رو این موضوع. مردم یه ایمیل رو میبینن بی در پیکر، بی هیچ صحتی همینجوری فوروارد میکنند بدون هیچ درک و شعوری! شبکه های اجتماعی رو نمیدونم!!!!!
=======================================================
این ماجرای جبر و اختیار خیلی عجیبه! برای درکش نیاز به تجربه در کنار تفکر و تحقیق هست. تو رده های سنی مختلف هم برداشت ها تغییر میکنه که بخشیش به خاطر مسئله تجربه است. نمیدونم ولی بعضی وقتها مسئله سرنوشت را میپذیرم چون هرکاری میکنی که یچیزایی بشه نمیشه! این رو تجربه شدید به من گفته!
============================================
راستی این بخش جرکنویس خیلی خوب میتونه باشه 🙂
سلام محمدرضا جان
شبکه های اجتماعی هم مثل بسیاری از تولیداتِ تکنولوژی که با سرعتی بسیار زیاد و بدون فرهنگ سازی و بسترسازی وارد جوامعی کمتر توسعه یافته مثلِ کشورما میشن ، به احتمالِ زیاد به سمتِ مسیرهایی ناخوشایند میرن و شعورِ مخاطبینش رو به چالش بکشه و احتمالاً اونها رو به سمتِ احمق (تر) شدن سوق بده .
در مورد هنر یادگیری ، خیلی ممنون میشم اگه مطالبی بگذارید چون خودم و فکر می کنم خیلی های دیگه ، همونطور که اشاره کردید ، مشکلِ ریشه ای و اساسی داریم
در خصوص قمار هم مثلِ خیلی از موارد و رویکردهایِ اجتماعی ، توسطِ اعتقادات و باورهایِ چشم بسته و کورکورانه ، reject میشه و نیاز به شکافتن داره و فکر میکنم ، درس هایِ خیلی زیادی تو دلِ خودش داره و میتونه راهنمایِ اتخاذِ تصمیماتی کلیدی ، در زمان هایی که نیاز به اخذ تصمیمات ( چه ساده و چه سرنوشت ساز و تعیین کننده ) هست ، باشه
در خصوص بخش FAQ یا Frequently Asked Questions ( سوالاتی که به طور متداول پرسیده شده اند یا میشوند ) پیشنهاد بسیار خوبیه و فکر میکنم می تونه خیلی از نارضایتی های احتمالی رو به رضایت تبدیل کنه و خیلی ها رو از انتظار ، نجات میده (مثل خود من )
در خصوص طلاق و عوامل جدایی (که حسابی هم داره فراگیر میشه) کاش به غیر از آمار و گزارش ، راه کارهایی پیشگیرانه و روشنگرانه بتونیم داشته باشیم . البته در بسیاری از موارد هم به دلیل اینکه اساساً ازدواج ها کورکورانه هست ، جدایی ، به نفع هر دو طرف هست . راستی اگه ممکن باشه ، چقدر خوبه که برای جوونترا ، در مورد ازدواج ، انتخاب درست ، هدف از ازدواج ، برقراری ارتباط درست ، روابط عاطفی و بسیاری از مسایلِ مرتبط با ازدواج و روابط ج.ن.س.i درس هایی رو داشته باشین که بتونیم جلویِ ازدواج های نادرست رو بگیریم
در خصوص صنعتِ دخانیات هم با توجه به اینکه گفتید به طور خاص در این حوزه و صنعتِ خودرو ، مطالعاتی جدی و دقیق داشتید ، مطمئناً مطالبِ بسیار بسیار مفیدی در آینده از شما شاهد هستیم که می تونه در حوزه های مختلف ، راهگشا باشه . ( راستی بی صبرانه منتظر مطالبتون در حوزۀ صنعت خودرو هستم و قول میدم حداکثر مشارت رو در حوزۀ خودرو داشته باشم )
در مورد کتابِ واحه ی شما هم خیلی کنجکاو شدم و منتظرم که منتشرش کنین تا بخونمش و لذت ببرم
در پایان یک پیشنهاد هم دارم . میشه لطفاً ما رو بیشتر به چالش بکشید و دوستانی که علاقه مند به مشارکت و همکاریِ داوطلبانه هستن (مثل خودم) رو راهنمایی بکنین که بتونیم قدم های مثبت و مفیدی رو در این خونه و متمم برداریم و احساسِ بهتری از حضور ( به عنوانِ مصرف کننده ) در خونمون داشته باشیم
بازم ممنون از ایجاد این بخشِ زیبا در خونمون
ارادتمند و به امید دیدار همۀ دوستای عزیزم در سمینار ششم شهریور و جای همۀ دوستای عزیزمون مثل بهاربهارِ عزیز که نمیتونن کنارمون باشن ، سبز
با سلام به دوستای عزیزم
چند وقتی بود دوستِ مخالفم رفته بود تعطیلات ، نگرانش شده بودم . خوشحالم که دوباره برگشت و من رو از نگرانی درآورد 🙂
ارادتمند همۀ دوستای عزیزم و به امید دیدار در سمینار ششم شهریور (۶/۶) و جای همۀ دوستای عزیزم مثل بهاربهارِ عزیز که نمیتونن بیان که ببینیمشون ، سبز
خیلی مفید بود اگه بر اساس تجربه، دانش و اطلاعاتی که از طریق دوستان موفقت داری راهی رو برای کم کردن فاصله صنعت و دانشگاه پیشنهاد میدادی. حتی یه استاد دانشگاه هرچقدر هم دلسوز باشه و توانا در رشته تخصصی خودش از لحاظ تئوری، نمی دونه چطور می تونه به دانشجوهاش طوری کمک کنه که بتونن جذب صنعت بشن حتی شاید خور این استاد هم برای ارتباط با صنعت نیاز به کمک داشته باشه. به نظرم اگه این پیشنهادات رو از دید دولت، دانشگاه، استاد، دانشجو و صنعت طبقه بندی کنی فوق العاده است. همه این گروه هایی که گفتم واقعا برای حل مشکل بیکاری نیاز به آموزش دارن و به نظرم آموزش در این حوزه جزء نیازهای اولیه جامعه ماست.
شرمنده اگه حرفام بیشتر شبیه سفارش بود تا چیزی که تو خواسته بودی
خیلی وقته تو سایت سرک میکشم که جواب این سوالمو بگیرم
سلام… ای کاش یه قسمت میذاشتید به نام “کسب و کار دانشجویی” و داخل آن یه سری استراتژی و مشاوره و سر نخ میدادید تا ما قشر دانشجو (که خیلی از بازدیدکنندگان این سایت از بچه های دانشگاه های شریف و تهران و … هستیم) متوجه میشدیم که چطور میتونیم تو این دوران تحصیلمون یه راه عملی برای پول درآوردن و ارزش آفرینی با توجه به مهارت هایمون داشته باشیم… الآن ۹۰% دانشجوها به خاطر اینکه نمیتونند پول در بیارند فکر میکنند دارند تو دانشگاه وقت تلف میکنند، در صورتیکه اگه در کنار تحصیلشون کسب و کاری بر اساس توانایی هاشون راه بندازند انگیزه شون بسیار زیادتر میشه… حرف من در مورد بچه های خوابگاهی خیلی خیلی بیشتر صدق میکنه…
سلام
یادم باشه یه روزی برم خونه محمدرضا جباری یه فایل دلی ضبط کنیم و اینجا برای دوستانم که خیلی وقته منتظرند بگذارم.:)
استاد عزیز میشه این قسمت از این پیشنهادها (یعنی یه نوع یادآوری) هم به شما داد؟
سلام، من درباره بخشی از نوشته های شما، نظر خودم را دادم. امیدوارم بتوانم در آینده مطلبی از خودم بنویسم.
– شما می توانید به جای قمار، قواعد بازی درست را آموزش دهید.
– تاثیر شبکه های اجتماعی بر رفتارهای فردی و اجتماعی . با ادامه وضعیت موجود و جایگزینی اینترنت و شبکه های اجتماعی با تعاملات انسانی و گفتگوی رودررو ، یادمان می رود خانواده داریم ، می توانیم با دوستانمان در فضای واقعی رابطه داشته باشیم، کتاب بخوانیم و از بوی کاغذ لذت ببریم و……
– با اجازه برای کتاب شما چند جمله به ذهنم رسید:
• حکمرانان بر مسند قضاوت با قانون های نانوشته، حکم بر برائت خود دادند
و ما، حکم روندگان، دل به قانون نوشته حاکمان خوش داشتیم تا داد ما را از ظالمان بستاند!
• حکمرانان، نقاب بر چهره گذاشتند تا سیاهی سیرتشان در پشت صورتکهای زیبا پنهان بماند
و ما، حکم روندگان، مبهوت صورتکهای زیبا، زشتی زندگی خود را فراموش کردیم.
• حکمرانان ، قهرمانان مرده! ساختند و در رثای آنها داستان سرائی کردند
وما حکم روندگان ، با داستان قهرمانان مرده به خواب رفتیم!
ایده چرکنویس خیلی خوب بود.
با اینکه کامنت مرا تایید نمی کنید اما از شما به عنوان آدم بلند طبع (لارج) که مطالبتون را از بقیه دریغ نمی کنید و فقط نمی خواهید تشنه کنید ممنون هستم
دیدگاه در حال تایید است یعنی شما می خوانید و تایید نمی کنید
همچنان منتطر تایید هستم
آدم های لارج و بلند طبع کم هستند
ممنون
چرا کامنت های من تایید نمی شود؟؟
واقعاً ناراحت هستم که تایید نمی کنید؟
محمد رضا جان سلام و عرض ادب
۱- اگر شرایطش وجود داره ، لطفا در مورد تحلیل علتهای شکست(باخت)در محیط کار سازمانی فعلی و ارتقا و دوام کسب وکار مورد علاقه یه پستی در نظر گرفته بشه .
۲- آیا مطالعه ای دردنیا در مورد روشهایی جایگزین برای نگرش کوتاه مدت بر تفکر سیستمی برای ایجاد و ارتقای کسب و کار مورد رضایت انجام شده ؟
به خاطر به اشتراک گذاشتن چرکنویس الکترونیک بهت تبریک میگم .
خیلی عالیه در مورد هنر یادگیری فکر کنم بحثی باشه که واقعاً جالب باشه و من چند وقتی هست پیگیری می کنم و گهگاهی اگر جایی مطلبی باشه می خوانم اول از همه هدف یادگیری مهمه بعد آن تمایز بین دانسته ها و مهارت و تجربه و توانایی حل مساله می باشد که تصور من اینه که در دوران تحصیل بیشتر روی جمع آوری دانسته و دانش و اطلاعات گرایش بود اما الان بیشتر مبحث Skill مطرحه که صرف جمع آوری دانسته خیلی کمک حال نمی باشد.
تعاریف خودآگاه و ناخودآگاه و مهارت و دانش و یادگیری خیلی جالبه و امیدوارم بحث های خوبی بشه
ممنون از فکرهای جالبی که مطرح می کنید