شاید بچههای جدید که برنامههای صدا و سیما رو میبینن، نتونن تصور کنن که برنامههای صدا و سیما میتونه حتی بیکیفیتتر از الان هم باشه.
اما واقعیت اینه که چنین چیزی امکانپذیره.
ماها در دوران دبستان، نقاشی میکشیدیم و میفرستادیم صدا و سیما تا به اسم خودمون توی برنامه کودک نشون بدن.
بعداً که بزرگ شدم و با بچههای بعضی از مدیرهای صدا و سیما دوست شدم، فهمیدم که چون ما اونجا آشنا نداشتیم احتمال اینکه نقاشیهامون رو پخش کنن خیلی کم بوده و خیلی از اسمهایی که توی بچگی میشنیدیم، راه نزدیکتری به جلوی دوربین داشتن.
بگذریم.
به هر حال، من که اصلاً نقاشیهام رو نفرستادم برای صدا و سیما (همون آدرس معروف انتهای خیابان الوند که همهی بچهها حفظ بودن).
بنابراین نمیتونم از اینکه نقاشیهام رو پخش نکردن گله کنم.
اما به هر حال، با خودم قرار گذاشتم هر کدوم نقاشیهام که ۲۰ شد برای تلویزیون بفرستم.
اما هیچ وقت نقاشی بیست نشدم.
الان که نگاه میکنم کمی به معلمم حق میدم. چون انگار هیچ درکی از مفهوم تناسب نداشتم.
سلام؛
بر خلاف نظر شما معتقدم درک خیلی درستی از تناسب داشتید. بویژه در مورد ابعاد خانه های نقاشی؛
فقط یک خانه بزرگ(نه به لحاظ فیزیکی) می تواند محمد رضا شعبانعلی امروز را بسازد.
کسی که می گوید بخاطر آن خانه و ساکنانش است که به جای دیگری از این کره خاکی نمی روم.
بسیار ساده و زیباست دنیای کودکانه. ظاهرا در این دنیا درک مفهوم ارزش بیشتری از رعایت تناسب ها داره. چه جالب که بعدها بعضی وقتها ما اونقدر درگیر تناسب ها میشیم که گاهی فراموش میکنیم درک درستی از مفهوم داشتیم یا نه . من به قواعد دنیای کودکانه بیشتر معتقدم.
نقاشی های توهم مفهومش قابل درکه حتی اگه تناسب نداشته باشه.