دوره‌های صوتی آموزشی مدیریت و توسعه فردی متمم (کلیک کنید)

عبور از مسئله‌ی مرگ

شاید عمر طولانی و جاودانگی، سرنوشت نسل‌های آتی انسان باشد، اما سرنوشت مشترک همه‌ی ما – از من که این متن را می‌نویسم تا شما که آن را می‌خوانید – مرگ است.

مرگ آن‌قدر طبیعی است که وقتی به گمان خود هیچ علتی برای پایان زندگی نمی‌یابیم، علت را “مرگ طبیعی” مینامیم.

جدای از مرگ طبیعی، مرگ بر اثر سوانح و بیماری همیشه در کمین ما بوده و هست، اما ما انسان‌ها معمولاً آن‌ها را فراموش می‌کنیم و چندان جدی نمی‌گیریم. البته این «غافل بودن» را نمی‌توان یک ویژگی بد دانست: می‌دانیم که طبیعت، هر از چندگاهی، جارو به دست می‌گیرد و آنهایی را که ضعیف‌تر یا نامناسب‌تر تشخیص می‌دهد، می‌روبد و حذف می‌کند. پس اگر ما “غافل-از-مرگ”ها مانده‌ایم، شاید باید آن را به عنوان یک “ویژگی مناسب برای بقا” ارج بگذاریم ‌و قدر بدانیم.

خوب یا بد، ما غافلان از مرگ، ما که عادت کرده‌ایم از کنار این مسئله بگذریم و آن را نبینیم، اکنون با آن روبرو شده‌ایم:

کرونا اگر چه از بسیاری از عوامل مرگ‌آور دیگر – از تصادفات جاده‌ای بر زمین تا خطاهای انسانی در آسمان – ضعیف‌تر است، اما از آنجا که شکل گسترش و شیوع آن، شبیه یک “قرعه‌کشیِ مرگ” است می‌تواند برای بسیاری از ما نگران‌کننده باشد. نوعی “نابخت‌آزمایی” که بلیط آن را به اجبار در دست تک‌تک ما قرار داده‌اند و اگر چه شانس زنده‌ماندن ما در این بازی بالا به نظر می‌رسد، اما شکل و قاعده (یا بی‌قاعدگی) بازی باعث شده که گروهی از ما خود را ببازیم.

یک راه شناخته شده برای کاهش این نگرانی‌ها، رعایت توصیه‌های بهداشتی است؛ همان‌ها که هر روز و هر لحظه میبینیم و میخوانیم و برایمان ارسال می‌شود. اما این‌ها هرگز نگرانی و هراس را به صفر نمی‌رسانند. چرا که “زندگی اجتماعی” می‌تواند بستر چنین بیماری‌هایی باشد و “مراعات فردی” فقط بخشی از قدرت‌ آنها را می‌کاهد و هرگز ما را به طور کامل از این “قرعه‌ی مرگ” نمی‌رهاند.

اما راه دیگر به گمان من، “عبور از مسئله‌ی مرگ” است: این که یک بار “بپذیریم” که “ممکن است” بعضی از ما زمستان بعد را نبینیم. واقعیتی که پیش از کرونا هم وجود داشته اما در چشم بسیاری از ما، هیچ وقت جدی گرفته نشده است.

پس از پذیرش چنین واقعیتی، می‌توانیم جلوی آینه بایستیم ‌و خودمان را دوستانه و از سر همدلی نگاه کنیم. این بار نه برای آراستن در چشم دیگران – چنان‌که کاربرد رایج آینه است – که برای نزدیک‌تر شدن به خودمان.

ببینیم با عمرمان چه کرده‌ایم: به خاطر همه ی کارهای خوبی که کردیم؛ همه‌ی کارهای بدی که می‌شد بکنیم و نکردیم؛ همه‌ی تلاش‌هایی که به خرج دادیم و دستاوردهایی که کسب کردیم؛ و همه‌ی دستاوردهایی که کسب نکردیم اما نتوانستند تلاش‌مان را کم و امیدمان را ناامید کنند، به خودمان افتخار کنیم.

به خودمان، به خاطر همه‌ی آنچه تا امروز گذرانده‌ایم – حتی اگر فردایی در کار نباشد – آفرین بگوییم.

بعید است کسی با نگاه “همدلانه” به چهره‌ی خود در آینه نگاه کند و آن را دوست نداشته باشد.

سپس میتوانیم قلم و کاغذی برداریم و نامه‌ای به خودمان در آینده بنویسیم: از تابستان یا زمستان سال بعد بگوییم؛ از همه‌ی کارهایی که اگر ماندیم، انجام خواهیم داد؛ کتابهایی که خواهیم خواند؛ سفرهایی که خواهیم رفت؛ و عشق‌هایی که خواهیم ورزید.

نوشته‌ها را هم دور نیندازیم و برای همان روزها نگه داریم. رویارویی با تجربه ی مرگ، فرصتی محدود و مغتنم است. بعدها وقتی از آن عبور کردیم، حس و حال این روزها را فراموش خواهیم کرد و ممکن است باز در دام روزمرگی گرفتار شویم.

پس از نامه‌نگاری میتوانیم به سراغ موبایل برویم (همان وسیله‌ی آلوده‌ای که میگویند باید هر روز و هر لحظه ضدعفونی‌اش کنیم). اوضاع این روزها را “بهانه کنیم” تا همه‌ی دوستت دارم‌ها، عذرخواهی‌ها، قدردانی‌ها و خلاصه‌ همه‌ی “ناگفته مانده‌ها” را به همه‌ی آنهایی که باید، بگوییم. و به این شکل، از زیر بار ناگفته‌هایی که بر ناخودآگاه‌مان سنگینی میکند رها شویم.

بعد از همه ی این کارها، چنان‌که توصیه کرده‌اند، دستمان را برای بیست ثانیه بشوییم و به آغوش زندگی برویم؛ فرصت محدود و ارزشمند و تکرارناپذیری که در اختیارمان قرار گرفته و دیر یا زود – با کرونا یا بدون او – به پایان خواهد رسید.

ترس از مرگ، فقط با عبور از مسئله‌ی مرگ، به طور کامل از بین می‌رود.

پی‌نوشت: این را نیمه‌های شب گذشته نوشتم و مانده بودم مناسب این روزها هست یا نه. نهایتاً تصمیم گرفتم آن را در این‌جا «دور بیندازم.» تا اگر کسی هم حرفی برای گفتن داشت، زیر این مطلب، فضایی برای نوشتن و حرف زدن ایجاد شود.

آموزش مدیریت کسب و کار (MBA) دوره های توسعه فردی ۶۰ نکته در مذاکره (صوتی) برندسازی شخصی (صوتی) تفکر سیستمی (صوتی) آشنایی با پیتر دراکر (صوتی) مدیریت توجه (صوتی) حرفه‌ای‌گری در کار (صوتی) کتاب های مدیریت راهنمای کتابخوانی (صوتی) آداب معاشرت (صوتی) کتاب های روانشناسی کتاب های مدیریت  


49 نظر بر روی پست “عبور از مسئله‌ی مرگ

  • علی گفت:

    این مسئله اینقدر که برای کشورهای مرفه تر نگران کنندست برای ما ترسناک نیست و یک رقابت پر هیجان بین ما به راه انداخته تا اطلاعاتمون راجع به آخرین مبتلایان تو ایتالیا و اسپانیا رو به رخ بکشیم، دلیل اینکه دستمال کاغذی تو ایران تموم نشده رو تحلیل کنیم . شاید برای خیلی از ما که تصورمون از غرب آرامش و رفاه نامحدود بوده الان اخبار مرگ کرونا در اروپا نگران کننده تر از کشور خودمون باشه چون تنشهای متعدد و جان فرسای این سالها پوستمون رو خیلی کلفت کرده و در نهایت این مورد آخر رو عددی نمیبینیم که بخواهد برای ما قلدری کند و به همین سبب تا سر حد مرگ خودمون رو سرگرم کردیم.
    We watched the tragedy unfold
    We did as we were told, bought and sold
    It was the greatest show on Earth
    But then it was over
    We oohed and ahhed
    We drove our racing cars
    We ate our last few jars of caviar
    And somewhere out there in the stars
    A keen eyed lookout spied a flickering light
    (Our last hurrah)
    And when they found our shadows
    Grouped ’round the TV sets
    They ran down every lead
    They repeated every test
    They checked out all the data on their list
    And then
    The alien anthropologists
    Admitted they were still perplexed
    But on eliminating every other reason for our sad demise
    They logged the only explanation left
    This species has amused itself to death
    ROGER WATERS

  • مریم مرزبان گفت:

    تا اینجا کرونا برای من مثل یک ترمز عمل کرده:
    * فهمیدم «مرگ» همان «خیلی دورِ خیلی نزدیک» است. همانی که همیشه بوده اما من به خیال دور بودنش آن را نادیده گرفته ام.
    * کرونا مثل ترمز بوده چون الان جزئیات به ظاهر بی اهمیتی را می بینم که در سرعت زندگی گم شده بود. جزئیاتی که روزمره را می ساخت و روزمره ای که از دستش نالان بودم و الان قدر آن را می فهمم.
    * متخصصان می گویند نجات جمعی از این بلا، مشروط به عزلت نشینی (تعبیر من از قرنطینه) است و من تعمیمش می دهم به اینکه همیشه راه اصلاح جامعه از مسیر اصلاح فردی می گذرد.

  • امیررضا بنی‌کمالی گفت:

    آقا محمدرضا جان
    وقتی بحث قرنطینه شد اولش نمی‌دونستم چه خبره. وقتی چند روز گذشت و فهمیدم چه خبره می‌خواستم کرونا رو بغل کنم و ماچش کنم (از روی ماسک).
    آخه متوقف شدن و فلج شدن دنیا برای یه آدم تنبل مث من موهبتیه! حالا می‌تونم با تمرکز و سریع‌تر به «باید انجام بدم‌هام» برسم.
    شاید تغییرات زیادی بودند که باید در زندگیم ایجاد می‌کردم و به خاطر مشغله و درگیری‌های روزمره و بهانه‌های مختلف مدام مورد اهمال کاری واقع می‌شدند. این فضا برای من یه فرصت بزرگ شد که اثر بزرگی بر زندگی من خواهد داشت. از خدا که پنهون نیست از تو چه پنهون هر چی این زمان تعطیلی کش میاد من خوشحال‌تر می‌شم (ظاهرا تا آخر اردیبهشت رو فعلا می‌تونیم با همین فرمون پیش بریم). اصن مگه چند بار تو زندگی آدم پیش میاد دو سه ماه کل دنیا تعطیل باشه؟
    امسال گام چهارم «با متمم تا عید نوروز» خیلی به کارم اومد. خیلی باهاش پز دادم جلوی آدم‌ها.
    زندگی این روزها یعنی توجه آدم‌ها به یکی از غیرارادی‌ترین و ضروری‌ترین فرایندهای زندگی. شمردن نفس‌هایی که هیچوقت از بودنشون آگاه نبودیم. بعضاً علاوه بر شمارش، کیفیتشون رو هم چک می‌کنیم.
    دم غنیمت شمردن چقدر معنی داره این روزا. از خدا می‌خوام همه هر روز توی قرنطینه تنبل و تنبل‌تر شن و به استراحت فکر کنن و خوش بگذرونن.
    دعایی هست که اولین بار به قلم خودت خوندم از رینولد نیبور:
    «پروردگارا. به من این متانت را عطا کن که چیزهایی را که نمی‌توانم تغییر دهم، بپذیرم. به من انگیزه‌ای عطا کن تا چیزهایی را که می‌توانم تغییر دهم، بهبود بخشم و شعور و شناختی عطا کن، تا فرق این دو را بفهمم و بتوانم آنها را از هم تفکیک کنم!»

  • زهرا وفائیان گفت:

    در غربت مرگ بیم تنهایی نیست
    یاران عزیز آن طرف بیشترند
    مسیح کاشانی

    آقا معلم
    سلام
    این روزها با لبخند این یک بیت شعر زیاد برای خودم می خونم. ترس از مرگ؟ بنظرم کسی از مرگ می ترسه که یا در این دنیا تماما زندگی نکرده باشه یا در اون دنیا خودش کاملا تنها احساس کنه.
    من در این زندگی اشتباهات بسیاری داشتم مثل هر انسان دیگه ای اما سالهاست یاد گرفتم “هر لحظه” رو زندگی کنم و تو در این “جهان بینی” بزرگ ترین و مهم ترین معلم من بودی. از تو ممنونم.
    از طرفی اگه برم که بالاخره باید برم؛ اون دنیا اصلا تنها نیستم. بهترین ها منتظر من هستند.
    مراقب خودت باش آقا معلم

  • یاور مشیرفر گفت:

    محمد رضای عزیز

    داستان ناقوس مرگ به صورت عیدی روی سایتم قرار گرفت. این عیدی رو به تو و همه دوستان متممی تقدیم می‌کنم و امیدوارم از خوندنش لذت ببری.

    از این لینک قابل دسترسی شد:
    Moshirfar.com/stories

    با مهر
    یاور

  • دیدگاهتان را بنویسید (مختص دوستان متممی با بیش از ۱۵۰ امتیاز)


    لینک دریافت کد فعال

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    yeni bahis siteleri 2022 bahis siteleri betebet
    What Does Booter & Stresser Mean What is an IP booter and stresser